۰
plusresetminus
روز شمار زندگانی‌ حضرت امام‌ حسین‌ (ع) (3)

از ورود امام(ع) به کربلا تا تا شهادت ایشان

عبیدالله‌ بن‌ زیاد پس‌ از اطلاع‌ از رسیدن‌ امام‌ حسین‌ (ع) و یارانش‌، نامه‌ ای‌ به‌ این‌ مضمون‌ به‌ امام‌ نوشت‌ : «ای‌ حسین‌ ! به‌ من‌ خبر رسیده‌ که‌ به‌ کربلا وارد شده‌ ای‌، یزید بن‌ معاویه‌ برای‌ من‌ نوشته‌ که‌ بر بستر نرم‌ نخوابم‌ و آرام‌ نگیرم‌، و غذای‌ سیر نخورم‌ تا تو را به‌ خدای‌ خبیر ملحق‌ سازم‌ (بکشم‌ )، یا آن‌ که‌ تسلیم‌ من‌ و حکم‌ یزید می‌ شوی‌.
از ورود امام(ع) به کربلا تا تا شهادت ایشان
دوم‌ محرم‌ سال‌ 60 هجری‌ (ورود امام‌ حسین‌ (ع) و یارانش‌ به‌ سرزمین‌ کربلا) پس‌ از رسیدن‌ نامه‌ عبیدالله‌ بن‌ زیاد، حر تغییر رویه‌ داد و قصد داشت‌ تا مانع‌ ازحرکت‌ امام‌ شود؛ زیرا نینوا نه‌ آب‌ داشت‌ و نه‌ آبادانی‌ و با دستور عبیدالله‌ هماهنگی‌ لازم‌ راداشت‌. اما پس‌ از گفتگوهای‌ بسیار امام‌ و همراهانش‌ به‌ طرف‌ سرزمین‌ کربلا حرکت‌ کرده‌ و روز چهارشنبه‌ اول‌ محرم‌ یا پنج‌ شنبه‌ دوم‌ محرم‌ سال‌ 60 هجری‌ قمری‌، در این‌ سرزمین‌ فرود آمدند. به‌ نوشته‌ منابع‌ چون‌ ابی‌ عبدالله‌ وارد سرزمین‌ کربلا شدند، اسب‌ آن‌ حضرت‌ قدم‌ از قدم‌ برنداشت‌. حضرت‌ فرمودند: این‌ سرزمین‌ را چه‌ می‌ نامند؟ گفتند:کربلا، امام‌ ضمن‌ خواندن‌ اشعاری‌، دستور داد تا خیمه‌ ها را در آن‌ محل‌ سرپاکنند.

عبیدالله‌ بن‌ زیاد پس‌ از اطلاع‌ از رسیدن‌ امام‌ حسین‌ (ع) و یارانش‌، نامه‌ ای‌ به‌ این‌ مضمون‌ به‌ امام‌ نوشت‌ : «ای‌ حسین‌ ! به‌ من‌ خبر رسیده‌ که‌ به‌ کربلا وارد شده‌ ای‌، یزید بن‌ معاویه‌ برای‌ من‌ نوشته‌ که‌ بر بستر نرم‌ نخوابم‌ و آرام‌ نگیرم‌، و غذای‌ سیر نخورم‌ تا تو را به‌ خدای‌ خبیر ملحق‌ سازم‌ (بکشم‌ )، یا آن‌ که‌ تسلیم‌ من‌ و حکم‌ یزید می‌ شوی‌. والسلام‌» حضرت‌ نامه‌ را خواند و همان‌ دم‌ آن‌ را به‌ دور افکند. پیک‌ گفت‌ : پاسخ‌ نامه‌ را بده‌. امام‌ فرمودند: «این‌ نامه‌ پاسخ‌ ندارد» ابن‌ زیاد پس‌ از آنکه‌ از بی‌ اعتنایی‌ حسین‌ (ع) به‌ نامه‌ خود مطلع‌ شد، بسیار خشمگین‌ شد و به‌ جمع‌ آوری‌ سپاه‌ برای‌ جنگ‌ با امام‌ حسین‌ (ع)پرداخت‌.

 

سوم‌ محرم‌ سال‌ 61 هجری‌ (ورود عمر بن‌ سعد و سپاهیانش‌ به‌ کربلا) عبیدالله‌ بن‌ زیاد برای‌ مقابله‌ با امام‌ حسین‌ (ع) و مجبور کردن‌ وی‌ به‌ پذیرفتن‌ بیعت‌ با یزید «عمربن‌ سعد ابن‌ ابی‌ وقاص‌» را در رأس‌ چهار تا شش‌ هزار نفر (به‌ اختلاف‌ منابع‌ ) به‌ کربلا فرستاد و عمر در روز سوم‌ محرم‌ سال‌ 60 هجری‌ وارد کربلا شد و بلافاصله‌ مذاکرات‌ خود را با امام‌ آغاز کرد عمر، حسین‌ (ع) را خوب‌ می‌ شناخت‌ و می‌ دانست‌ که‌ اومرد سازش‌ نیست‌، ولی‌ بیشتر مایل‌ بود تا کار بدون‌ جنگ‌ و با مصالحه‌ به‌ پایان‌ برسد. بنابراین‌ پس‌ از آنکه‌ نخستین‌ گفتگو بین‌ او و امام‌ صورت‌ گرفت‌، نامه‌ ای‌ به‌ ابن‌ زیادنوشت‌ که‌ خدا را شکر که‌ فتنه‌ آرام‌ گرفت‌ و جنگ‌ برنخاست، چراکه‌ من‌ از حسین‌ پرسیدم‌ که‌ چرا به‌ اینجا آمده‌ ای‌ ؟ گفت‌: مردم‌ این‌ شهر از من‌ دعوت‌ کرده‌ اند که‌ نزد آنها بیایم‌، حالاکه‌ شما نمی‌ خواهید برمی‌ گردم‌ » اما ابن‌ زیاد در پاسخ‌ نامه‌ ابن‌ سعد نوشت‌ : کار را برحسین‌ سخت‌ گیر و آب‌ را بر او و یارانش‌ ببند، مگر اینکه‌ حاضر شوند با شخص‌ من‌ به‌ نام‌ یزید بیعت‌ کند.

 

پنجم‌ محرم‌ سال‌ 61 هجری‌ (ورود شبث‌ بن‌ ربعی‌ با چهار هزار نفر سپاه‌ به‌ کربلا) عبیدالله‌ بن‌ زیاد پس‌ از این‌ که‌ احساس‌ کرد عمر بن‌ سعد در مقابله‌ با امام‌ مصمم‌ نیست‌، شبث‌ بن‌ ربعی‌ را در رأس‌ چهار هزار نفر نیروی‌ جنگی‌ به‌ کربلا فرستاد، شبث‌ روزپنجم‌ محرم‌ وارد کربلا شد و تحت‌ فرمان‌ عمر بن‌ سعد قرار گرفت‌. به‌ نوشتة‌ منابع‌ ابن‌ زیاد در فاصلة‌ روزهای‌ سوم‌ تا دهم‌ محرم‌ افراد دیگری‌ را به‌ همراه‌ جنگجویان‌ به‌ کربلافرستاد. از جمله‌ سنان‌ ابن‌ انس‌ نخعی‌ را با چهار هزار نفر، عروة‌ بن‌ قیس‌ را با چهار هزارنفر شمر بن‌ ذی‌ الجوشن‌ را با چهار هزار نفر و نصر مازنی‌ را با سه‌ هزار نفر برای‌ جنگ‌ باامام‌ به‌ کربلا عازم‌ نمود.

 

هفتم‌ محرم‌ سال‌ 61 هجری‌ (رسیدن‌ دستور عبیدالله‌ بن‌ زیاد مبنی‌ بر بستن‌ آب‌ برسپاه‌ امام‌ ) نامه‌ عبیدالله‌ بن‌ زیاد مبنی‌ بر بستن‌ آب‌ بر روی‌ حسین‌ و یارانش‌ در صورت‌ خودداری‌ از بیعت‌ در روز هفتم‌ محرم‌ سال‌ 61 هجری‌ قمری‌ به‌ عمر بن‌ سعد رسید و عمر«عمر بن‌ حجاج‌ » را با پانصد سوار مامور کرد تا با استقرار درکنار رودخانه‌ فرات‌ مانع‌ ازدسترسی‌ سپاه‌ امام‌ به‌ آب‌ شوند. بنابراین‌ از روز هفتم‌ محرم‌ تشنگی‌ نیز بر مشکلات‌ امام‌ و همراهانش‌ اضافه‌ شد.

 

نهم‌ محرم‌ سال‌ 61 هجری‌ (ورود شمر بن‌ ذی‌ الجوشن‌ به‌ کربلا) در روز نهم‌ محرم‌ «شمر بن‌ ذی‌ الجوشن‌ » در راس‌ چهار هزار نفر سپاهی‌ واردکربلا شد. شمر حامل‌ نامه‌ ای‌ از ابن‌ زیاد برای‌ عمر بن‌ سعد بود. بدین‌ مضمون‌ که‌ بدون‌ فوت‌ وقت‌ جنگ‌ را با حسین‌ شروع‌ کند. شمر ضمن‌ تلاش‌ برای‌ تحریک‌ جنگ‌ و قتل‌ امام‌ حسین‌ (ع) امان‌ نامه‌ ای‌ هم‌ برای‌ پسران‌ ام‌ البنین‌ (عباس‌، عبدالله‌، جعفر و عثمان‌ )آورد، آنان‌ نپذیرفتند. در عصر روز نهم‌ محرم‌ (تاسوعا) زمینه‌ برای‌ آغاز جنگ‌ فراهم‌ شد وعمر که‌ بیمناک‌ بود مبادا رقیبش‌ شمر سمت‌ فرماندهی‌ کل‌ را از دست‌ وی‌ خارج‌ کندشخصا تیری‌ در کمان‌ گذاشت‌ و سوی‌ خیمه‌ های‌ امام‌ حسین‌ (ع) پرتاب‌ کرد و دیگران‌ رابه‌ شهادت‌ طلبید که‌ اولین‌ تیر را وی‌ پرتاب‌ کرده‌ است‌.

در این‌ هنگام‌ امام‌ حسین‌ (ع) برادرش‌ عباس‌ را نزد عمر فرستاد و تقاضای‌ یک شب‌ مهلت‌ کرد، که‌ مورد موافقت‌ قرار گرفت‌. شکی‌ نیست‌ که‌ امام‌ مایل‌ به‌ جنگ‌ نبود و تاآخرین‌ لحظات‌ کوشید تا وجدان‌ خفته‌ این‌ مردم‌ دنیا خواه‌ را با سخنانی‌ که‌ سراسر خیرخواهی‌ و دلسوزی‌ و روشنگری‌ بود، بیدار سازد. به‌ آنان‌ گفت‌ : که‌ این‌ آخرین‌ فرصتی‌ است‌ که‌ برای‌ انتخاب‌ زندگی‌ آزاد به‌ آنان‌ داده‌ می‌ شود. اگر این‌ فرصت‌ را از دست‌ بدهند دیگر، هیچگاه‌ روی‌ رستگاری‌ را نخواهند دید. اگر به‌ این‌ عزت‌ پشت‌ پا زنند، به‌ دنبال‌ آن‌ زندگی‌ پر مذلتی‌ در انتظار ایشان‌ است‌.

برای‌ همین‌ بود که‌ نخستین‌ ساعات‌ روز دهم‌ محرم‌ نیز به‌ پیغام‌ بردن‌ و سخن‌ گفتن‌ و خطبه‌ خواندن‌ گذشت‌. خطبه‌ های‌ امام‌ در ساعات‌ آخر بیش‌ از آنکه‌ نشان‌ دهنده‌ روح‌ آزادگی‌ و شرف‌ و پرهیزگاری‌ باشد، نمایانگر اوج‌ دلسوزی‌ بر مردم‌ گمراه‌ و تلاش‌ انسانی‌ برای‌ نجات‌ مردم‌ است‌. جای‌ هیچ‌ تردیدی‌ نیست‌ که‌ سخنان‌ و اقدامات‌ امام‌ برای‌ رهایی‌ از چنگ‌ دشمن‌ و یا بیم‌ از کشته‌ شدن‌، گفته‌ نشده‌ است‌، بلکه‌ بوی‌ آشتی‌ طلبی‌ و خیر خواهی‌ و دوستی‌ طلبی‌ می‌ دهد.

با فرا رسیدن‌ شب‌ نهم‌ محرم‌ عمر بن‌ سعد نماینده‌ ای‌ را نزد امام‌ حسین‌ (ع)فرستاد و پیغام‌ داد: یک‌ امشب‌ را من‌ به‌ شما مهلت‌ می‌ دهم‌، اگر تا صبح‌ تسلیم‌ شدی‌ من‌ به‌ ابن‌ زیاد خبر می‌ دهم‌، شاید تو را آزاد بگذارد و گرنه‌ پس‌ از گذشت‌ شب‌ نمی‌ توانم‌ ازجنگ‌ خودداری‌ کنم‌. حسین‌ همان‌ پاسخی‌ را داد که‌ مکرر فرموده‌ بود: «من‌ مرگ‌ با عزت‌ را بهتر از زندگی‌ با ذلت‌ می‌ دانم‌ ». در آن‌ شب‌ (شب‌ عاشورای‌ سال‌ 61 هجری‌ قمری‌ )امام‌ حسین‌ بار دیگر یارانش‌ را در رفتن‌ و یا ماندن‌ در کنار وی‌ و شهادت‌ مخیر گذارد وساعاتی‌ را به‌ ذکر و عبادت‌ حق‌ تعالی‌ گذراند تا اینکه‌ فردای‌ آن‌ روز یکی‌ ازاستثنایی‌ ترین‌ روزهای‌ تاریخ‌ دمید.

 

دهم‌ محرم‌ سال‌ 61 هجری‌ (آغاز درگیری‌ سپاه‌ امام‌ حسین‌ (ع) با لشکر ابن‌ زیاد) با دمیدن‌ فجر روز دهم‌ سال‌ 61 هجری‌ قمری‌ سرانجام‌ آنچه‌ نباید بشود، شد؛ یاآنچه‌ باید روی‌ دهد، آغاز گردید. عاشورا منشأ یک‌ سلسله‌ وقایع‌ تاریخی‌ و مظهرصحنه‌ ای‌ خونین‌ است‌ که‌ آن‌ همه‌ مقدمات‌ برای‌ این‌ روز است‌. این‌ همه‌ موخرات‌ که‌ درآینده‌ اتفاق‌ افتاد. اثر وقایع‌ این‌ روز تاریخی‌ است‌ اصحاب‌ اندک‌ امام‌ حسین‌ (ع) در آن‌ صحرای‌ خشک‌ در محاصره‌ انبوهی‌ از دشمنان‌ قرار گرفته‌ بودند، صفوف‌ سپاهیان‌ دوطرف‌ برای‌ آغاز جنگی‌ نابرابر آراسته‌ شد. در یک‌ سوی‌ میدان‌ حدود هفتاد و دو نفر سوار وپیاده‌ مهیای‌ جانبازی‌ بودند و در سوی‌ دیگر حدود بیست‌ ودو هزار نفر لشکر ماجراجوی‌ پست‌ فطرت‌ انتقام‌ جوی‌ کینه‌ توز و منافق‌ قرار داشتند که‌ هر آن‌ انتظار می‌ کشیدند با قتل‌ فرزند پیامبر (ص) اموال‌ و دارایی‌ های‌ او را به‌ غنیمت‌ بگیرند. قبل‌ از شروع‌ جنگ‌ عمر بن‌ سعد بار دیگر حسین‌ (ع) را به‌ بیعت‌ با یزید فرا خواند، پاسخ‌ حسین‌ همان‌ بود که‌ بارهافرموده‌ بود: «مرگ‌ با عزت‌ در نظر حسین‌ بهتر است‌ از زندگی‌ با ذلت‌ ».

آرایش‌ سپاه‌ امام‌ حسین‌ (ع) در روز عاشورا چنین‌ بود که‌ «زهیر بن‌ قین‌ » را درمیمنه‌ سپاه‌ قرار داد. «حبیب‌ بن‌ مظاهر اسدی‌ » را به‌ فرماندهی‌ میسره‌ لشکر گماشت‌. پرچم‌ را به‌ دست‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ سپرد. به‌ دستور امام‌ در خندقی‌ که‌ قبلا اطراف‌ خیمه‌ ها کنده‌ بودند، آتش‌ روشن‌ کردند. عمر بن‌ سعد نیز صفوف‌ سپاه‌ خود را آراست‌، درحالی‌ که‌ حدود بیست‌ تا سی‌ هزار قشون‌ در اختیار داشت‌. فرماندهی‌ میمنه‌ سپاه‌ را به‌ «عمربن‌ حجاج‌ بن‌ زبیدی‌ » داد و شمر بن‌ ذی‌ الجوشن‌ عادی‌ را به‌ فرماندهی‌ میسره‌ سپاه‌ منصوب‌ کرد، بر پیادگان‌ «عروه‌ بن‌ قیس‌ الحمس‌ » را امیر کرد و بر رجاله‌ ها و کلوخ‌ اندازها «شبث‌ بن‌ ربعی‌ » را گماشت‌ و پرچم‌ را به‌ دست‌ «ذوید»، غلام‌ خود داد.

پس‌ از آرایش‌ صفوف‌ دو سپاه‌، امام‌ حسین‌ (ع)، زهیر بن‌ قین‌، بریر بن‌ خضیر و حربن‌ یزید ریاحی‌ (که‌ به‌ سپاه‌ امام‌ ملحق‌ شده‌ بود) هر کدام‌ خطبه‌ ای‌ در حقانیت‌ خاندان‌ اهل‌ بیت‌ و عدم‌ مشروعیت‌ بنی‌ امیه‌ و یزید ایراد کردند.

جنگ‌ آغاز شد و در جنگی‌ نابرابر یاران‌ حسین‌ (ع) به‌ قلب‌ سپاه‌ دشمن‌ حمله‌ بردند و تا ظهر عاشورا تعدادی‌ از آنان‌ به‌ شهادت‌ رسیدند و افراد باقیمانده‌، نماز ظهر را به‌ امامت‌ امام‌ حسین‌ (ع) خواندند. سپس‌ به‌ جنگ‌ با دشمن‌ پرداختند و تا حدود دو ساعت‌ بعدازظهر همگی‌ به‌ شهادت‌ رسیدند. بنا به‌ اظهار منابع‌ اولین‌ کسی‌ که‌ در جنگ‌ با دشمن‌ تن‌ به‌ تن‌ کشته‌ شد، حر بن‌ یزید ریاحی‌ بود و آخرین‌ شهید عباس‌ (ع) بود. در این‌ روزحتی‌ طفل‌ شش‌ ماهه ی‌ امام‌ نیز شربت‌ شهادت‌ نوشید.

سرانجام‌ امام‌ حسین‌ (ع) پس‌ از آنکه‌ اهل‌ بیت‌ را امر به‌ صبر و بردباری‌ کرد، خودبه‌ میدان‌ جنگ‌ شتافت‌ و طی‌ خطبه‌ هایی‌ ضمن‌ دعوت‌ لشکر عمر به‌ تفکر و تدبر، برفضائل‌ خود و اهل‌ بیت‌ و مقام‌ خود و برادرش‌ حسن‌ (ع) در نزد پیامبر را برشمرد. سپس‌ فرمود: «ای‌ گروه‌ دغا در ریختن‌ خون‌ پسر پیامبر شتاب‌ مکنید که‌ به‌ زیان‌ شما تمام‌ خواهد شد، ای‌ ناکس‌ مردم‌ زشت‌ خو! سوگند به‌ خدای‌ بزرگ‌ که‌ آن‌ زنازاده‌ ما را بر آن‌ داشت‌ که‌ بین‌ لباس‌ ذلت‌ و شهادت‌ یکی‌ را انتخاب‌ کنیم‌. ای‌ مردم‌ ! ما هرگز دستخوش‌ ذلت‌ نمی‌ شویم‌.... » سپس‌ با شجاعت‌ ودلاوری‌ بی‌ نظیر به‌ قلب‌ سپاه‌ دشمن‌ حمله‌ برد وپس‌ از وارد شدن‌ جراحات‌ بسیار بر بدن‌ مبارکش‌ و تحمل‌ ضربات‌ شمشیر، نیزه‌ و کمان‌ به‌ شهادت‌ رسیدند.

سر آن‌ حضرت‌ را «شمر بن‌ ذی‌ الجوشن‌ »یا «سنان‌ بن‌ انس‌ » از پیکر جدا کرد، خولی‌ به‌ کوفه‌ نزد ابن‌ زیاد برد. جنگ‌ در حدود ساعت‌ چهار بعد از ظهر خاتمه‌ یافت‌.

سپاهیان‌ ابن‌ زیاد پس‌ از شهادت‌ امام‌ حسین‌ (ع) به‌ خیمه‌ های‌ خانواده ی امام‌ حمله‌ بردند، آنها را غارت‌ نمودند و به‌ آتش‌ کشیدند و زنان‌ و کودکان‌ را در بیابان‌ آواره‌ کردند. ساعت‌ های‌ آخر روز سپری‌ می‌ شد. دیوانه‌ هایی‌ که‌ از خشم‌ و شهوت‌ و مال‌ و جاه‌ دنیا، جسم‌ و روحشان‌ را پر کرده‌ بود، پس‌ از آنکه‌ کشتند و سوختند وبردند و در مقابل‌ خودکوچکترین‌ مقاومتی‌ از زن‌ و مرد ندیدند، یکباره‌ به‌ خود آمدند و دانستند که‌ کاری‌ زشت‌ کرده‌ اند و از خود پرسیدند: سید جوانان‌ بهشت‌ را برای‌ خشنودی‌ مردی‌ تبهکار به‌ خاک‌ وخون‌ کشیدیم‌. پشیمان‌ شدند، اما دیگر دیر شده‌ بود.

 

کوفه‌ یک‌ بار دیگر خواری‌ خود را به‌ زشت‌ ترین‌ صورت‌ به‌ تاریخ‌ نشان‌ داد.

 

یازدهم‌ محرم‌ سال‌ 61 هجری‌ (حرکت‌ کاروان‌ اسراء از کربلا به‌ کوفه‌ ) فردای‌ روز عاشورا یعنی‌ در یازدهم‌ محرم‌ سال‌ 61 هجری‌ قمری‌، به‌ دستورعمربن‌ سعد زنان‌ و کودکان‌ اهل‌ بیت‌ را از اطراف‌ جمع‌ آوری‌ کرده‌ و به‌ اسارت‌ گرفتند وپس‌ از آن‌ که‌ عمر بن‌ سعد برکشته‌ های‌ سپاه‌ خود نماز خواند و آنان‌ را دفن‌ کرد، اسرای‌ اهل‌ بیت‌ را حرکت‌ داده‌، همراه‌ لشکریان‌ خویش‌ به‌ کوفه‌ و نزد عبیدالله‌ بن‌ زیاد بردند. خطبه‌ های‌ آتشین‌ حضرت‌ زینب‌ (س‌ ) و امام‌ سجاد (ع) رسواگر چهره‌ زشت‌ بنی‌ امیه‌ درکوفه‌ وشام‌ بود.

اول‌ صفر سال‌ 61 هجری‌ قمری‌ (ورود اسرای‌ اهل‌ بیت‌ (ع) به‌ دمشق‌ نزد یزیدبن‌ معاویه‌ )

بیستم‌ صفر سال‌ 61 هجری‌ (بازگشت‌ اهل‌ بیت‌ (ع) از شام‌ به‌ مدینه‌ ).

 

نتیجه بررسی‌ منابع‌ و ماخذ تاریخی‌ نشان‌ می‌ دهد که‌ قیام‌ امام‌ حسین‌ (ع) حرکتی‌ آگاهانه‌ و با برنامه‌ بوده‌ است‌ و زمینه‌ ها و انگیزه‌ های‌ آن‌ را می‌ توان‌ در موارد زیر بر شمرد:

1. زمینه‌ های‌ قیام‌ امام‌ حسین‌ (ع)، به‌ دوران‌ خلافت‌ خلیفه ی‌ سوم‌ (عثمان‌ ) وقدرت‌ گیری‌ بنی‌ امیه‌ و تسلط‌ آنان‌ بر بخش‌ هایی‌ از جهان‌ اسلام‌ باز می‌ گردد.

2. امام‌ برای‌ خودداری‌ از بیعت‌ با یزید بن‌ معاویه‌ که‌ مردی‌ فاسق‌، فاجر و نالایق‌ بود، قیام‌ کرد.

3. حسین‌ (ع) به‌ منظور عمل‌ به‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر قیام‌ کرد؛ زیراتسلط‌ یزید بر مسلمانان‌ و ادعای‌ خلافت‌، منکری‌ روشن‌ بود که‌ امام‌ نمی‌ توانست‌ درمقابل‌ آن‌ ساکت‌ باشد.

4. جواب‌ مثبت‌ امام‌ به‌ مردم‌ کوفه‌، و تلاش‌ برای‌ تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ وجمع‌ آوری‌ نیرو برای‌ انجام‌ یک‌ قیام‌ مسلحانه‌ علیه‌ یزید از دیگر انگیزه‌ های‌ قیام‌ بود.

 

آثار و نتایج قیام حسینی نهضت‌ حسین‌ (ع) آثار و نتایج‌ مهمی‌ بر جا گذاشت‌ که‌ به‌ اختصار می‌ توان‌ به‌ موارد زیر اشاره‌ کرد:

1. رسوا ساختن‌ ماهیت‌ یزید و حزب‌ بنی‌ امیه‌.

2. احیای‌ فرهنگ‌ شهادت‌ و ایثار در میان‌ مسلمانان‌.

3. قیام‌ امام‌ حسین‌ (ع) الگویی‌ برای‌ قیام‌ ها و انقلاب‌ های‌ جهان‌ اسلام‌ شد وحتی‌ در قیام‌ غیر مسلمانان‌ نیز آثار مثبتی‌ بر جای‌ گذاشت‌.

4. تغییر افکار و جایگزین‌ نمودن‌ اخلاق‌ بلند نظرانه‌ و عالی‌ انسانی‌ به‌ جای‌ اخلاق‌ جاهلی‌ حاکم‌ در آن‌ روزگار.

 

https://www.cafetarikh.com/news/19264/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما