تصمیم آمریکا برای ساختن یک دولت دستنشانده در ایران، شامل اقدامات غیرمستقیم برای تأثیر بر سیاست داخلی ایران بود تا توانایی دولت برای مقابله با ناآرامیهای داخلی تقویت شود.
آمریکا برای حضور در منطقه خلیج فارس و غرب آسیا باید دولتهای دست نشانده خود را در این منطقه ایجاد و حمایت میکرد. این مسئله نیازمند کار اطلاعاتی و جاسوسی در ایران بود: «این اقدامات که با هدف تضعیف کامل برنامههای جامعهپاش حزب توده طراحی شده بود، شامل جمعآوری اطلاعات، عملیات روانی و آموزشی بود که به صورت پنهان و از طریق سرویسهای اطلاعاتی آمریکا انجام میشد. تصمیم به ساختن یک دولت دست نشانده در ایران در واقع به این معنی بود که تلاشهای آمریکا برای تاثیر بر سیاست داخلی ایران از این پس در درجه ی اول غیر مستقیم و شامل اقدامهایی برای افزایش توانایی دولت ایران در مقابله با ناآرامیهای داخلی میبود و نه اقدامهایی مستقیم که هدف آن تقویت یا تضعیف گروههای معینی از جامعه باشد. بدینسان سیا در نیمه های ۱۹۵۰ ها تقریباً به کلی برنامه های عمل سیاسی پنهان خود در ایران را قطع کرد و به جای آن روی گردآوری اطلاعات و رابطه ی آموزشی و ارتباطی خود با سرویسهای اطلاعاتی ایران کار کرد. در نیمه و اواخر ۱۹۵۰ ها با بقایای پنج شش مامور مزد بگیر در حزب توده و اندکی کمتر از این در جبهه ی ملی داشت که بخشی از رهبران معروف این دو سازمان جزو آنها بودند. سیا مامور با سابقه ای با یکی از میان روحانیت چهره ی مامور در گروههای دانشجویی اروپا و چند مامور در دستگاههای حساس دولت مانند وزارت نفت داشت. همه ی اینها بیشتر به کار گردآوری اطلاعات میپرداختند تا عملیات سیاسی مخفی با این همه سیا پس از اوایل ۱۹۵۰ ها به چند عملیات مخفی بی نتیجه هم در ایران دست زد. مثلاً در اوایل ۱۹۶۰ ها به یکی از مأموران ایرانی خود که برای نمایندگی مجلس تلاش میکرد کمک مالی کرد.
منبع: مارک ج گازیوروسکی،سیاست خارجی آمریکا و شاه: بنای دولتی دست نشانده در ایران، ترجمه ی فریدون فاطمی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۱، ص ۱۸۸.