محمدرضا شاه بنا به دلایل مختلف، شخصیتی مستبد داشت و همین موضوع باعث شده بود تا اطرافیان او را اشخاص و افرادی کاملاً مطیع و متملق تشکیل دهد و در درازمدت باعث به وجود آمدن فرهنگ درباری گردد که پایههای اصلی آن بر اطاعت محض قرار داشت.
«نمیتوانم بگویم که محمدرضا خیلی بذله گو و خوش اخلاق بود. در حالی که دوست داشت درباره دیگران با قاطعیت قضاوت کند، از کوچکترین ایرادگیری نسبت به شخص خودش بیزار بود. او که به تملق گویی درباریان عادت کرده بود...، کوچکترین انتقادی را تحمل نمیکرد؛ چهرهاش در هم میرفت، چشمهایش تنگ میشد و لبهایش بهم میفشرد. گاهی اطرافیانش را میترساند، حتی خواهرش اشرف را که دوست داشت سر به سر او بگذارد. دعوای دوقلوها.»1