در همین زمان یعنی 1331 وی که در سال آخر دانشسرا بود به پیشنهاد پدرش شروع به ترجمه کتاب ابوذر (نوشته عبدالحمید جوده السحار) می کند . در اواسط سال 1331 تحصیلات علی در دانشسرا تمام شد و پس از مدتی شروع به تدریس در مدرسه کاتب پور احمدآباد کرد و همزمان به فعالیتهای سیاسیش ادامه داد. کتاب «مکتب واسطه» نیز در همین دوره نوشته شده است .
دکتر علی شریعتی در سال 1312 در روستای مزینان از حوالی شهرستان سبزوار متولد شد . اجداد او همه از عالمان دین بوده اند. پدرش استاد محمد تقی شریعتی موسس کانون حقایق اسلامی که هدف آن «تجدید حیات اسلام و مسلمین» بود و مادرش زهرا امینی زنی روستایی متواضع و حساس بود . علی به سال 1319 در سن هفت سالگی در دبستان ابن یمین ، ثبت نام می کند، اما به دلیل بحرانی شدن اوضاع کشور خانواده اش را به ده می فرستد و پس از برقراری آرامش نسبی در مشهد علی و خانواده اش به مشهد باز می گردند . پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در 16 سالگی سیکل اول دبیرستان را به پایان رساند و وارد دانشسرای مقدماتی شد . در سال 31 ، اولین بازداشت علی که در واقع نخستین رویارویی مستقیم وی با حکومت و طرفداری همه جانبه او از حکومت ملی بود ، واقع شد . در همین زمان یعنی 1331 وی که در سال آخر دانشسرا بود به پیشنهاد پدرش شروع به ترجمه کتاب ابوذر (نوشته عبدالحمید جوده السحار) می کند . در اواسط سال 1331 تحصیلات علی در دانشسرا تمام شد و پس از مدتی شروع به تدریس در مدرسه کاتب پور احمدآباد کرد و همزمان به فعالیتهای سیاسیش ادامه داد. کتاب «مکتب واسطه» نیز در همین دوره نوشته شده است . در سال 1334 پس از تاسیس دانشکده علوم و ادبیات انسانی مشهد وارد آن دانشکده شد . در دانشکده مسئول انجمن ادبی دانشجویان بود . دکتر شریعتی نهایتا در روز 26 اردیبهشت سال 1356 از ایران ، به مقصد بلژیک هجرت کرد و پس از اقامتی سه روزه در بروکسل عازم انگلستان شد و در منزل یکی از بستگان نزدیک همسر خود اقامت گزید و پس از گذشت یک ماه در 29 خرداد همان سال به نحو مشکوک درگذشت و با مشورت استاد محمد تقی شریعتی و کمک دوستان و یاران او در جوار حرم مطهر حضرت زینب (س) در سوریه به خاک سپرده شد.
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد؟
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت؟
ولی بسیار مشتاقم،
که از خاک گلویم سوتکی سازد.
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی،
دَم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشارد،
و خوابِ خفتگان خفته را آشفته تر سازد.
بدین سان بشکند در من،
سکوت مرگبارم را.