کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

آیت‌الله کاشانی چگونه قیام 30 تیر را رقم زد؟

30 تير 1400 ساعت 19:39

شاه تسلط بر اوضاع را از دست داده بود. حضور ارتش در خیابان‌ها صحنه‌ی تظاهرات را به میدان جنگ تبدیل کرد. تمامی محاسباتی که قوام به‌عنوان یک سیاست‌مدار کارکشته انجام داد، نافرجام ماند. او تصور می‌کرد از طریق سازش با لندن و واشنگتن، می‌تواند مردم را مرعوب سازد، ولی مردم با دست خالی در مقابل مأمورین انتظامی ایستادند


قیام 30 تیر یکی از روزهای به‌یادماندنی و افتخارآفرین تاریخ سیاسی ایران است. روزی که خرد جمعی و اراده‌ی ملی بر استبداد و خودرأیی پیروز شد و مشارکت خودجوش و خودانگیخته‌ی مردم در سرنوشت خود، توطئه‌های داخلی و خارجی ضد منافع ملی را خنثی کرد. مردم ایران با فداکاری، شهامت و صداقت ثابت کردند که مردمی آگاه و ظلم‌ستیز هستند. در واقع، در این روز بود که مردم ایران نشان دادند کارنامه‌ی مشروطه در ایران بسته نشده است و هنوز سرنوشت مردم ایران به دست خود مردم تعیین می‌گردد و قدرت‌های بزرگ هم در جهت دادن به سرنوشت جامعه‌ی ایران ناتوان هستند.   ریشه‌های شکل‌گیری قیام سی تیر را باید در سال‌های قبل‌تر از این اتفاق تاریخی جست‌وجو کرد. شروع این جریان به اقدامات شاه برای ایجاد یک تمامیت‌خواهی گسترده به پشتوانه‌ی قدرت‌های بزرگ مانند انگلیس و آمریکا باید باز می‌گردد. شاه، که پس از سال‌های 1320 و جانشینی رضاشاه قدرت خود را سست یافته بود و عملاً خود را در تحولات جاری کشور بی‌تأثیر و غایب می‌دید، به دنبال بهانه‌ای بود تا جایگاه خود را در عرصه‌ی سیاسی کشور مستحکم کند. ترور شاه در سال 1327 بهانه‌ی لازم را به او داد تا با ابزار سرکوب، نیروهای مردمی را کنار نهد و رو به سمت یک دیکتاتوری تمامیت‌خواه حرکت کند.(1)  
مهم‌ترین واقعه‌ای که برنامه‌ی شاه را با خلل ایجاد کرد، جریان ملی شدن صنعت نفت بود که در مجلس شانزدهم به تصویب رسیده بود و همین موضوع مقدمه‌ی شکل‌گیری دوران 27ماهه‌ی دولت مصدق بود که یکی از پرتلاطم‌ترین دوران تاریخی ایران محسوب می‌شود. در واقع، با جریان ملی شدن صنعت نفت به رهبری مصدق و آیت‌الله کاشانی، احساسات ملی و مذهبی ایران بیش از پیش تحریک شد و مردم با رهبری بزرگانی هم چون آیت‌الله کاشانی به آگاهی سیاسی رسیدند. در این وضعیت بود که مفهوم وطن و ضدیت با بیگانه دوباره احیا شد و زمینه برای بسیج توده‌ها فراهم گشت.   زمینه‌ی آغازین قیام سی تیر در ماه‌ها کشمکش بین شاه و مصدق بر سر وزارت جنگ بود. نهایتاً مصدق در 25 تیرماه 1331، بدون توجه به نمایندگان و با نوشتن نامه‌ی استعفای خود، مستقیماً به مردم متوسل شد و از سمت خود کناره‌گیری کرد. همین مسئله مقدمه‌ای شد برای دخالت بیگانگان در امور کشور که با انتخاب قوام در سیاست ایران تجلی پیدا کرد و در نهایت نارضایتی مردم را در پی داشت؛ اما این موضوع بدون پشتوانه‌ی یک رهبری آگاه مورد قبول مردم، هیچ تأثیری در شکل‌گیری یک جریان ملی و مذهبی نداشت. مهم‌ترین عاملی که در نهایت به ایجاد یک قیام مردمی و به چالش کشیدن حاکمیت و قدرت‌های بزرگ منجر شد، رهبری بی‌چون و چرای آیت‌الله کاشانی در روزهای منتهی به سی تیر بود. 

 نگاه ضدامپریالیستی کاشانی
 آیت‌الله کاشانی، در طی دوره‌ی طولانی زندگی سیاسی خود، نشان داد که هیچ‌گاه در مقابل ظلم، استبداد و استعمار کوتاه نمی‌آید و همیشه تمام توان خود را برای کوتاه کردن دست آنان از مسائل داخلی ایران به کار برده است. ایشان در عراق به مبارزه با امپریالیسم انگلستان پرداخت و در حالی که در جریان مبارزات ضددیکتاتوری و ضدامپریالیستی خود و مخالفت با شاه توسط قوام تبعید شده بود، با شروع جریان ملی شدن صنعت نفت به صحنه‌ی سیاسی بازگشت. به تدریج، سطح نفوذ او به حدی رسید که یکی از مهم‌ترین رهبران این جریان شد و با تکیه بر تفکر ضدامپریالیستی خود نهضت را به پیش برد.(2)   اندیشه‌ی بیگانه‌ستیزی و مبارزه با امپریالیسم همیشه در ذهن آیت‌الله کاشانی وجود داشت و تنها محدود به این دوره‌ی زمانی خاص نبود. او در یکی از مصاحبه‌هایش بعد از ملی شدن صنعت نفت بیان می‌دارد که انگلیسی‌ها از یک‌صد و پنجاه سال قبل در امور داخلی ایران مداخله‌ی ناروا داشته‌اند و به ویژه طی سال‌هایی که در ایران نفت کشف شد، دخالت آن‌ها بیشتر شد و ثمره‌ی دخالت آن‌ها در ایران به جز فقر و فلاکت، فساد اخلاقی، نفاق و مسلط نمودن اشخاص فاسد بر کشور چیز دیگری به جا نگذاشته است.(3)   او معتقد بود که مسلمان جهان باید بلوک سیاسی مستقلی تشکیل دهند و به هیچ یک از دو ابرقدرت آن روز، وابستگی سیاسی نداشته باشند(4) کاشانی در سال 1330 اعلام داشت که به فکر تشکیل یک کنگره‌ی اسلامی و شرقی است تا به این وسیله مسلمانان را با هم متحد سازد و آن را به عنوان نیروی سومی در برابر دو بلوک شرق و غرب مطرح کند.(5) با این تفکر بود که آیت‌الله کاشانی در روزهای پایانی تیرماه، زمانی که جامعه‌ی ایران را در حالتی نابسامان و وابسته به کشورهای استعمارگر همچون انگلیسی دید، به رهبری یک قیام پرداخت.  


نقش کاشانی در قیام سی تیر  
تظاهرات مردم از 28 تیرماه آغاز شد و هر روز با شدت بیشتری گسترش یافت. قوام بلافاصله بیانیه‌ی شدیداللحنی منتشر کرد که به بیانیه‌ی «کشتی‌بان را سیاستی دگر آمد» مشهور شد. فرازهای از اعلامیه‌ی مذبور بدین شرح بود: «ایران دچار درد عمیق شده و با داروهای مخدر درمان‌پذیر نیست... من می‌خواهم اهالی کشور غنی و ثروتمند باشند... من وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه‌ی من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند... این گونه آشوبگران با شدیدترین عکس‌العمل از طرف من روبه‌رو خواهند شد... به عموم اخطار می‌کنم که دوره‌ی عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی فرا رسیده. کشتی‌بان را سیاستی دگر آمد.»   این بیانیه، نخست‌وزیر شدن قوام و پخش اعلامیه‌ی شدیداللحن او با واکنش فوری مردم در تهران و سراسر کشور روبه‌رو گردید.(6)   درست در همین زمان، آیت‌الله کاشانی رهبری خود را آغاز کرد و مسیر مطالبات و اغراضات مردم را به دست گرفت. ایشان یک روز پس از اطلاعیه‌ی قوام در 28 تیرماه اعلامیه‌ای خطاب به افسران، سربازان و مأمورین شهربانی صادر کردند که در قسمتی از آن آمده است: «سربازان عزیز شما گرامی‌ترین فرزندان وطن و عزیزترین افراد کشورید و این عزت شما در گروی خدمات صادقانه‌ی شما به مملکت و ملت و دین است و هر قدر استقلال بیشتر و محکم‌تر باشد، قدر و ارزش شما بیشتر خواهد بود، بگذارید خدا و ملت از شما خشنود باشند؛ زیرا امروز جنگ و جدال بین دو صف حق و باطل است.اعمال احمد قوام، که تنها برای جاه‌طلبی و برگشت انگلیسی‌ها و استعمار است، نباید به دست شما انجام و شما را در مقابل خون‌ها و حق‌کشی‌ها مسئول کند.» قبل از این ماجرا آیت‌الله کاشانی نیز برای روشن کردن مواضع خود و مردم مصاحبه‌ی مطبوعاتی در 26 تیر ترتیب داد که تمام خبرنگاران داخلی و خارجی در آن دعوت شده بودند. این مصاحبه یکی از مصاحبه‌های مطبوعاتی نادر در تاریخ آن زمان بود؛ به طوری که یکی از خبرنگاران خارجی گفته بود: «من تا کنون مصاحبه‌ی مطبوعاتی به این شلوغی ندیده‌ام.»(7)   ایشان در این مصاحبه گفته بودند: «احمد قوام باید بداند در سرزمینی که مردم رنجدیده‌ی آن، پس از سال‌ها رنج و تعب، شانه از زیر دیکتاتوری کشیده‌اند، نباید رسماً اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دسته‌جمعی تهدید نماید. من صریحاً می‌گویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است که در راه این جهاد اکبر، کمر همت محکم بربسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آن‌ها در به دست آوردن قدرت و سیطره‌ی گذشته محال است و ملت مسلمان ایران هیچ‌گاه به بیگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمایش‌شده، استقلال آن‌ها پایمال و نام با عظمت و پرافتخاری را که در اثر مبارزه‌ی مقدس خود به دست آورده است، مبدل به سرشکستگی شود...»(8)   اعتراض طبقات مردم نسبت به کناره‌گیری مصدق گسترش یافت و ناآرامی تهران را فرا گرفت. دسته‌جات نظامی با تانک و زره‌پوش به خیابان‌ها آمدند و در نقاط مهم پایتخت مانند دانشگاه، بازار و میدان بهارستان مستقر شدند. قوام‌السلطنه در برابر تظاهراتی که از نخستین روز زمامداری‌اش شروع شده بود و گسترش می‌یافت به فعالیت پرداخت. وی به منظور ساکت کردن کاشانی، که نقش چشمگیری در انگیختن احساسات مردم و نیروهای انتظامی داشت، تماس‌هایی با وی برقرار کرد که به نتیجه نرسید.(9)   روز 29 تیر 1331 نیز نامه‌ای به حسین علا داد که اگر در ظرف 24 ساعت دولت قوام برکنار نشود، به دربار حمله خواهیم کرد. متن نامه‌ی آیت‌الله کاشانی به «حسین علا»، وزیر دربار، عبارت بود از:   «جناب آقای علا دام ظله   عرض می‌شود، بعد از شما، ارسنجانی از جانب قوام‌السلطنه آمد و گفت به شرط سکوت، قوام انتخاب شش وزیرش را در اختیار من می‌گذارد. همان طور که حضوری عرض کردم به عرض اعلی‌حضرت برسانید، اگر در بازگشت دولت دکتر مصدق تا فردا اقدام نفرمایید، دهانه‌ی تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد. در انتظار اقدامات مجدانه شما. والسلام. سید ابوالقاسم کاشانی.»(10)   صبح روز 30 تیر شهر تهران یک‌پارچه تعطیل بود. مردم دسته‌دسته در حالی که شعار طرفداری از مصدق را سر می‌دادند به طرف خیابان‌های مرکز شهر و میدان بهارستان در حرکت بودند. در تظاهرات و مقاومت سی تیر، هم طبقات از کارگر، پیشه‌ور، کارمند، دانشجو، بازاری پیر و جوان، زن و مرد در کنار هم بودند.(11) شاه کاملاً تسلط بر اوضاع را از دست داده بود. حضور ارتش در خیابان‌ها صحنه‌ی تظاهرات را به میدان جنگ تبدیل کرد. تمامی محاسباتی که قوام به عنوان یک سیاست‌مدار کارکشته انجام داد نافرجام ماند. او تصور می‌کرد از طریق سازش با لندن و واشنگتن می‌تواند مردم را مرعوب سازد، ولی مردم با دست خالی در مقابل مأمورین انتظامی ایستادند و کشته شدند. به شهادت رسیدن تظاهرکنندگان مردم را خشمگین‌تر می‌کرد و لحظه به لحظه اوضاع وخیم‌تر می‌شد. مردم اجساد شهدا را به دوش می‌گرفتند و علیه قوام شعار می‌دادند. تنها راه‌حل این بود که شاه قوام را وادار به استعفا کند. همان روز در ساعت 4 بعدازظهر قوام استعفایش را تقدیم کرد.(12)    نقش آیت‌الله کاشانی در بسیج مردم و در قیام سی تیر محوری‌ترین جنبه‌ی آن حرکت اجتماعی بود. حسن گرامی، درباره‌ی تأثیر آیت‌الله کاشانی در تهییج مردم برای ورود به اعتراض، این گونه عنوان می‌کند: «آیت‌الله کاشانی با زحمات فراوان مردم را به خیابان‌ها کشید. ایشان مجبور شد برای این کار عده‌ای زیادی را به شهرستان‌ها بفرستد. خود بنده، همراه با مرحوم دکتر نخشب، مأمور قزوین شدیم (خیابان قزوین)، من و دکتر نخشب مجبور شدیم در خیابان قزوین فریاد بزنیم «مرده باد قوام، زنده باد مصدق» تا عده‌ای آدم‌های کنجکاو جمع شدند.»(13)  

تحولات بعد از سی تیر  
قیام سی تیر مقدمه‌ی بسیاری از تحولات معاصر بود. بدون شک، اگر حرکت مردمی در روز سی تیر نبود و مشروعیت دولت مصدق به این حد نمایش داده نمی‌شد، حکومت و قدرت‌های بزرگ به راحتی حاضر به عقب‌نشینی از مواضع خود نبودند. حضور مردم در خیابان‌ها و به رخ کشیدن این حد از مقبولیت، جهان را قانع کرد که نفت ملی حق مشروع و ملی مردم ایران است. به همین دلیل می‌توان نقش آیت‌الله کاشانی را در ملی شدن صنعت نفت در اینجا ردیابی کرد.   اما در ادامه وقایعی پیش آمد که در خاطره‌ی جمعی مردم ایران به خوبی یاد نمی‌شود. مقدمه‌ی این مسائل تلخ را می‌توان در شکاف میان مصدق و آیت‌الله کاشانی جست. درباره‌ی اختلافات مصدق و آیت‌الله کاشانی سخن بسیار گفته شده است، اما در مجموع این گفته را می‌توان در یک موضوع جمع کرد و آن هم گسست گفتمانی از دو سو و دو نگاه متفاوت به سیاست و حکمرانی. شاید اگر مصدق به توان آیت‌الله کاشانی در نفوذ بین مردم پی می‌برد به این راحتی نگاه‌ها و نسبت به درخواست‌های آیت‌الله کاشانی بی‌تفاوت نمی‌ماند و از توان آیت‌الله کاشانی برای مهار کودتای 28 مرداد استفاده می‌کرد.   اما به هر حال قیام سی تیر دستاوردهای زیادی را در تاریخ ایران به جا گذاشت. یکی از مهم‌ترین دستاوردهای مهم این روز احیای مفهوم روحانیت در عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی جامعه‌ی ایران بود. در سال‌های پس از مشروطه و بعد از روی کار آمدن رضاشاه، روحانیون در فضای سیاسی کشور ما در شرف به حاشیه رانده شدن بودند؛ اما حضور درخشان آیت‌الله کاشانی در قیام سی تیر ثابت کرد روحانیت در سیاست و جامعه‌ی ایران نقشی غیر قابل انکار دارد و نمی‌توان بدون توجه به قدرت و نفوذ روحانیون تحولات مردمی را پیش برد. به همین جهت می‌توان یکی از پل‌های ارتباطی پذیرش رهبری امام خمینی در انقلاب ایران از سوی مردم را در اقدامات و حضور آیت‌الله کاشانی در قیام سی تیر جست.(*)  


پی نوشت ها:
1. فخرالدین عظیمی، بحران دمکراسی در ایران، نشر البرز، تهران، 1372، ص 392 تا 398.
2. گازیوروسکی، مصدق و کودتا، انتشارات قصیده‌سرا، تهران، 1384، ص 76.
3. محمد دهنوی، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت‌الله کاشانی، چاپ پخش، تهران، 1361، ص 71 و 72.
4. همان، ص 71 و 72.
5. همان، ص 61.
6. غلامرضا نجاتی، مصدق سال‌های مبارزه و مقاومت، رسا، 1378، ص 437.
7. محمد ترکمان، تهران در آتش، نشر امیری، تهران، ص 230.
8. کیهان، 26 تیر 1331.
9. نجاتی، همان، ص 438.
10. مرتضی رسولی‌پور، قیام سی تیر 1331، فصلنامه‌ی تاریخ معاصر ایران، ش 34، تابستان 1384.
11. نجاتی، همان، ص 438.
12. استفانی کینزر، همه مردن شاه، نشر اختران، تهران، 1381، ص 204.
13. کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادآور، سال اول، شماره‌ی دوم، تیر و مرداد 1378.  
منبع: برهان


کد مطلب: 31064

آدرس مطلب :
https://www.cafetarikh.com/news/31064/آیت-الله-کاشانی-چگونه-قیام-30-تیر-رقم-زد

کافه تاریخ
  https://www.cafetarikh.com