۱
plusresetminus
آغاز نخست وزیری رضاشاه، نقطه عطف مهمی جهت ادامه قدرت یابی رضاشاه می گردد که در نهایت با فاصله کمی پادشاهی وی در سال 1304 و با تصویب ماده واحده ای محقق می گردد...
رضاخان چگونه نخست وزیر شد؟
جوان و تاریخ- مقالات

 

رضاخان میرپنج، بنیانگذار حکومت پهلوی، افسر گمنام قزاقی بود که راه دشوار قبضه قدرت را با تصدی وزارت جنگ آغاز نمود. وی با کودتای 1299 بر صحنه سیاسی قدرت آمده و با غلبه بر مخالفان داخلی، زمینه را جهت تاجگذاری خود آماده نمود. زمینه این هدف نیز در نهایت 5 سال بعد از کودتا یعنی در سال 1304 فراهم گشته و وی موفق شد با تصویب ماده واحده­ای، انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی را اعلام نماید. در نوشته پیش رو به فرایند قدرت گیری او از آغاز کودتا تا رسیدن به نخست­وزیری اشاره می­گردد.

 

کودتای رضاخان و قبضه قدرت

 

آغاز حکومت پهلوی و قدرت­یابی رضاشاه با کودتای سوم اسفند 1299 رقم می­خورد. این کودتا با هم‌دستی برخی از نیروهای داخلی چون سیدضیاالدین طباطبایی  و نیز مداخله و برنامه‌ریزی انگلیس و در رأس آن شخص آیرونساید صورت می­گیرد. طی این روند، در سال 1299ش، پس از کودتای معروف سوم اسفند با لقب سردار سپه به عنوان وزیر جنگ اداره کشور را بر عهده می­گیرد. طی این مدت (از وزارت جنگ تا نخست وزیری رضاشاه)، دو بار قوام و دو بار مشیرالدوله موفق به کابینه تشکیل می­شوند اما هیچ یک از کابینه­ها به دلیل عدم ثبات سیاسی کشور و کشمکش قدرت چندان دوام نداشتند. بخشی از این موضوع به جدال قدرت میان رضاشاه و مخالفان او بازمی­گشت.

 

 رضاشاه از کودتا تا نخست وزیری

 

رضاشاه بعد از کودتا، روند قدرت یابی خود را با حذف رقبا و سرکوب جنبشها و یا قیام های داخلی آغاز نمود و  توانست با ترتیب دادن یک سری عملیات نظامی موفق، بر قیام های ملی ایران از جمله نهضت جنگل و برخی از شورشهای طوایف، غلبه نماید. رضاشاه تا سه سال پس از کودتا، "سردار سپه" نامیده می­شد. بعد از وزیر جنگ شدن سردار سپه، «قزاق­ها حمله جدی را به شمال شروع کردند. قوای متفرق جنگل یا تسلیم می­شدند و یا به قتل می­رسیدند. میرزا کوچک­خان در آخرین مبارزات که برای جمع­آوری نفر به سوی خلخال می­رفت، دچار برف و بوران شد و از پا درآمد و به این ترتیب نهضت جنگل به پایان رسید..»1

 

علاوه بر این رضاشاه توانست بر رقبای فردی خود نیز غلبه نماید. چنانچه، افردای چون سیدضیاءالدین، نخست وزیر در همان ابتدای نخست­وزیری، در مبارزه قدرت با رضاشاه شکست خورده و از صحنه قدرت و رقابت سیاسی کنار رفته و جای خود را به قوام السلطنه داد. احمدشاه، پادشاه کشور نیز قدرتی تشریفاتی داشته و دو بار به مدت طولانی به اروپا سفر می­کند. «در سفر دوم که سردار سپه او را تا سرحد عراق همراهی می­کرد، قول داد در غیاب شاه امنیت کشور را حفظ نماید.»2 بنابراین رضاشاه با توجه به غیبت شاه و ضعف قوام­السلطنه توانست بر قدرت خود بیفزاید. چنانچه تشکیل قشون متحدالشکل، در این دوره و با موافقت قوام، صورت گرفت. رضاشاه تلاش زیادی کرد علاوه بر ارتش، شهربانی را نیز تحت کنترل خود درآورد، اما با مخالفت قوام و مجلس مواجه گشت. از این رو زمانیکه سردار سپه از رسیدن به این خواسته­ بازماند به حربه­هایی متوسل گردید. از جمله این که با دادن وعده و عید به افسران ژاندارمری، سعی کرد موافقت آنها را جلب نموده و با خود همراه سازد. رضاشاه همچنین با ناامن کردن شهر تلاش نمود تا به مردم نشان دهد که علت ناامنی و شورشهای شهری، ناشی از عدم وجود قدرت متحد و نیز نداشتن کنترل بر نیروهای نظامی است. وی تقریبا توانست به این هدف خود برسد، هرچند، آیت­الله مدرس، تا آخرین لحظه به مقابله با او برخاست و تلاش کرد با تأکید بر قدرت مجلس، در برابر او بایستد. مدرس معتقد بود: «قدرتی که مجلس دارد هیچ چیز نمی­تواند در مقابلش بایستد، شما تعیین صلاح بکنید مجلس بر هر چیزی قدرت دارد.» اما در نهایت علیرغم مخالفت مدرس، رضاشاه موفق به تشکیل ارتش متحد تحت نظر خود گردید.

 

فرمان تشکیل قشون متحد الشکل در سال 1300 صادر شد و به موجب این فرمان یک ارکان حرب و یک شورای قشونی در ارکان حرب کل قشون که خود از پنج دایره ترکیب می­شد به وجود آمد. در همین فرمان پنج لشکر پی­ریزی شد که مجموع نفرات آن اعم از افسر و درجه دار سی هزار نفر بود.3

 

علاوه بر این، در دوره مذکور مجلس چهارم بعد از فترتی طولانی تشکیل گردید، اما مجلس هم بتدریج تحت تأثیر قدرت رضاشاه، قدرت واقعی خود را از دست داد. چنانچه هر یک از جریان­های فعال در مجلس چهارم با انگیزه­های متفاوت و با شانه خالی کردن از پذیرش مسئولیت و رسالت­های سنگین ملی، زمام کشور را به سهولت از کف دادند و با انشعابات متعدد و‌ ایجاد چندین اقلیت، مجلس را از کارآیی لازم انداختند و اکثریت بعدها به عنوان عامل عمده در سقوط قوام­السلطنه ناخواسته نقش موثری در به قدرت رسیدن رضاخان سردار سپه ایفا کردند.4

 

با این حال کابینه قوام نیز مدت چندانی دوارم نیاورد و در دی ماه 1300 کنار رفت. بعد از او مشیرالدوله مأمور تشکیل کابینه شد. اما کابینه مشیرالدوله نیز بعد از چند ماه به دلیل اختلاف وی با رضاشاه در اردیبهشت 1301سقوط کرد. با سقوط مشیرالدوله، مجدداً قوام موفق به تشکیل کابینه می­شود. در این دوره، چندین مستشار آمریکایی جهت رتق و فتق امور اقتصادی وارد ایران می­شوند و مذاکراتی نیز با شوروی جهت عقد چند قرارداد بازرگانی صورت می­گیرد. رضاخان که هنوز پست وزارت جنگ را بر عهده داشت بخش عظیمی از بودجه کشور را به وزرات خود یعنی جنگ اختصاص می­دهد. این اقدامات مجدداً مورد اعتراض سرسخت­ترین مخالف این دوره یعنی آیت­الله مدرس قرار می­گیرد. اما رضاشاه در برابر اقدام آیت­الله مدرس، به حربه شایعه استعفای خود دامن زد و در حرکتی نمایشی، وانمود کرد که از مقام خود استعفا خواهد داد. در این شرایط عده­ای از هواداران با هواخواهی از او توانستند رضاشاه را عرصه قدرت بازگردانند. بنابراین رضاشاه موفق می­شود پایه­های قدرت خود را تثبیت و تحکیم نماید.5

 

اوج این اتفاق با بازگشت احمدشاه از سفر فرنگ صورت می­گیرد. با بازگشت احمدشاه، رضاشاه تلاش می­کند تا نظر شاه را با نخست وزیری خود جلب نماید. سرانجام احمدشاه نیز طی حکمی در سوم آبان 1302، فرمان نخست وزیری وی را صادر و خود به سفر اروپا رفته و عملاً قدرت را به رضاشاه می­سپارد. بدین ترتیب، آغاز نخست وزیری رضاشاه، نقطه عطف مهمی جهت ادامه قدرت یابی رضاشاه می­گردد که در نهایت با فاصله کمی پادشاهی وی در سال 1304 و با تصویب ماده واحده­ای محقق می­گردد.

 

پی نوشتها:

 

1- سید جلال­الدین مدنی؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هفدهم، ج1، 1391، ص: 157.

 

2- عبدالرضا هوشنگ مهدوی، روابط خارجی ایران، تهران: امیرکبیر، چاپ یازدهم، 1385، ص: 378.

 

3-  باقر عاقلی، رضا شاه و قشون متحدالشکل، تهران: نشر نامک، 1377، ص: 108 و ر، ک: روابط مجلس و رضاشاه، فرهنگ علوم انسانی اسلامی پژوهه.

 

4- علیرضا ملایی توانی، مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1381، چاپ اول، ص: 69- 71.

 

5- مدنی؛ همان. صص: 171- 207.




https://www.cafetarikh.com/news/21143/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما