۰
plusresetminus
نابهنجارى‌ اجتماعى‌، بى‌ريشگى فرهنگى و اجتماعى، از خودبيگانگى فردى و اجتماعى، مقاومتهاى گوناگون فرهنگى از جمله تبعات سیاست سنت ستیز پهلوی دوم در جامعه ایران بود.
نوسازی پهلوی دوم به مثابه یک برنامه سنت ستیز و ضد مذهب

در ادبیات سیاسی محمدرضا پهلوی، نوسازی در مقابل سنت گرایی تعریف و تحدید شده بود. اما سنت ستیزی شاه در پوسته سیاست نوسازی، همانند شمشیر دولبه سبب تشديد مخاصمات اجتماعى و به تـأخير افـتادن توسعه سياسى در ايران شد. در این فرآیند، مغایرت و عدم سازگاری سیاست نوسازی با محیط ارزشی جامعه سبب تولد نوزاد «ناقص الخلقه نوسازی» شد و درنهایت با تضعیف مشروعیت و مقبولیت مردمی، مقدمات فروپاشی سیاسی رژیم را فراهم نمود.  نابهنجارى‌ اجتماعى‌، بى‌ريشگى فرهنگى و اجتماعى، از خودبيگانگى فردى و اجتماعى، مقاومتهاى گوناگون فرهنگى از جمله تبعات سیاست سنت ستیز پهلوی دوم در جامعه ایران بود. همه این موارد سبب مقاومت شدید طبقه سنتی جامعه در مقابل حکومت پهلوی شد   و در نهایت، تحقیر فرهنگ بومی و ترویج شدید ابعاد ظاهری فرهنگ غربی ، شکاف بین مردم و حکومت را افزایش داد.  درکنار این موضوع، سیاست آموزشی تحول خواه و غربی شاه نیز، سبب ظهور و بروز طبقه متوسط جدیدی مشتمل بر بوروكراتهاى تحصيل‌كرده، هـنرمندان و نويسندگان در ايران شده بود که به دلیل پایه های نظری آموزشهای خود، خواهان توسعه سیاسی و مشاركت در ساختارهای  سياسى و اقتصادى بـودند. ولی به دلیل ماهیت تمرکزگرای قدرت سیاسی، این مطالبات طبقه متوسط جدید با مخالف جدی حکومت روبرو شد و رفته رفته روابط اجتماعی طبقات مختلف با سلطنت، ماهیت غیردمکراتیک تری پیدا نمود.  هرچه سرعت برنامه  های نوسازی شتاب بیشتری می گرفت ، به  همان اندازه قدرت سیاسی چهره مستبدتری به خود می گرفت و با تشدید سياست سركوب‌گرايانه،  رژیم پايگاه طبقاتى و اجتماعی خود را در بين توده مردم‌ از‌ دست مـى‌داد.


منبع: محمدرحيم عيوضى، طبقه متوسط جدید و نوسازی اقتصادی اجتماعی در ایران، مجله مطالعات راهبردی، پاییز 1377، شماره 1 ، ص156
https://www.cafetarikh.com/news/48745/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما