۰
plusresetminus
اروپا به دلیل قرار گرفتن در کانون جنگ، بیشترین خسارت و آسیب را دیده بود و طبیعی بود که در دوره پساجنگ بشتر منابع مالی کشورهای اروپایی صرف بازسازی شود. نتیجه این خلا قدرت این بود که ایالات متحده آمریکا به عنوان تنها برنده ی واقعی جنگ و بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی وارد عرصه ی بین‌المللی شود و نقش رهبری و محافظت از نظام سرمایه داری رابر عهده گرفت.
پهلوی دوم و امریکا ؛ از کودتای 28 مرداد تا ژاندارمی ایران در منطقه
مقدمه

سالهای بعد از جنگ جهانی دوم ، فرصت بی نظیری برای ایالات متحده امریکا ایجاد نمود تا بتدریج زمینه های پی ریزی هژمونی خود در سطح بین المللی را فراهم نماید. درواقع امریکا به دلیل موقعیت جغرافیایی خود و دوری از جبهه های جنگ آسیب و خسارت زیادی ندیده بود و از طرف دیگر اروپا به دلیل قرار گرفتن در کانون جنگ، بیشترین خسارت و آسیب را دیده بود و طبیعی بود که در دوره پساجنگ بشتر منابع مالی کشورهای اروپایی صرف بازسازی شود.  نتیجه این خلا قدرت این بود که ایالات متحده آمریکا به عنوان تنها برنده ی واقعی جنگ و بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی وارد عرصه ی بین‌المللی شود و نقش رهبری و محافظت از نظام سرمایه داری رابر عهده گرفت. در جبهه مقابل نیز ما شاهد رویارویی بین بلوک شرق به رهبری شوروی (سابق) و ایالات متحده به رهبری ایالات متحده و رقابت بر سر تقسیم مناطق نفوذ با امریکا و اروپای غربی وارد رقابت شد. آمریکا ضمن تلاش برای حفظ و نگهداری اروپای غربی در بلوک غرب،می‌کوشید از طریق اعطای کمک های مالی و نظامی و ایجاد حکومت های دست نشانده و کشانیدن آن ها به پیمانها و اتّحادیه‌های نظامی و اقتصادی،موجودیت خود را به عنوان ابرقدرت جهانی حفظ کند. در پی تحوّلات بین المللی،سیاست خارجی ایران نیز از سال 1332 هـ .ش پس از سرنگونی حکومت ملّی دکتر محمد مصدق در کودتای مشترک آمریکا و انگلیس ،دستخوش چرخش 180 درجه ای شد. از مشخصات بارز سیاست خارجی ایران در این دوره،تغییر محوریت نفوذ خارجی ، از بریتانیا به آمریکاست. جهت گیری سیاست خارجی و دیپلماسی ایران از سیاست «موازنه ی منفی» فاصله گرفته و در راستای علایق و منافع آمریکا ،وارد اتّحادیه‌ها و سازمان های فراملّی گردید و این فرایند تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ادامه یافت. حوادث و پدیده های برجسته ی دهه ی 1332 تا 1342 هـ .ش که در این دوره اتفاق می افتد عبارتند از: انعقاد قرارداد با کنسرسیوم بین المللی نفت،تجدید رابطه با انگلستان ، عضویت ایران در پیمان بغداد،بحرانی شدن روابط با عراق،برقراری رابطه ی علنی با رژیم اشغالگر قدس و روابط دیپلماتیک با امریکا و شوروی (سابق ) می باشد. در نوشتار ضمن بررسی روابط تاریخی ایران و امریکا برانیم تا چگونگی و میزان نفوذ امریکا در ساختار رژیم پهلوی رمز گشایی نماییم.

 

1) بررسی روابط ایران و آمریکا

    سیاست خارجی دوران پهلوی در نوع خود دو دوره متفاوت را پشت سر گذاشت؛ دوره اول معروف به دوره پهلوی اول می باشد که در بین سال های 1299 یعنی کودتای روی کار آ مدن رضاخان میرپنج تا سال 1320 را شامل می شود و دوره دوم از سال 1320 تا 1357 را شامل می شود که به پهلوی دوم معروف است. باتوجه به اینکه ورود آمریکا به عرصه ایران پس از سال 1320 شروع می شود؛ دوره پهلوی دوم و ورود آمریکا به ایران هم خود به دو دوره تقسیم می شود. دوره اول از 1320 تا 1332 یعنی همزمان با سقوط دولت مصدق شروع می شود. دوره دوم از 1332 تا 1357 یعنی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران شروع می شود.

 

1-1) امریکا و سیاست خارجی پهلوی اول

در عصر رضاشاه پهلوی و در سال 1314 ش به دلیل بازداشت غفار جلال‌ علاء (جلال‌السلطنه) وزیرمختار ایران در واشنگتن به علت تخلف از مقررات رانندگی و سرعت غیر مجاز از سوی یک پاسبان راهنمایی آمریکایی در ایالت مریلند متوقف شد؛ که این امر مخالفت شدید دولت ایران را در پی داشت و با توجه به عدم عذرخواهی مقامات امریکایی از ایران، رضاخان دستور قطع رابطه سیاسی ایران و امریکا را صادر نمود.  این ماجرا برای نزدیک به 3 سال روابط دو کشور را تحت تاثیر قرار می‌دهد تا اینکه در اواخر سال 1317 نماینده ویژه روزولت به ایران آمده و از واقعه بازداشت جلال غفار عذرخواهی می‌کند. علی اکبر دفتری اولین فرستاده رسمی دولت ایران به واشنگتن پس از بازگشایی مجدد سفارت ایران است. او به عنوان کاردار موقت در سفارت ایران در واشنگتن مشغول به کار شد تا اینکه در بهمن 1318 محمد شایسته به سمت وزیرمختار منصوب و به امریکا فرستاده شد. عکس زیر مربوط به سال1317 یعنی زمانی است که علی اکبر دفتری پس از چندی قطع رابطه دیپلماتیک ایران و امریکا سفارت ایران را بازگشایی می‌کند. البته قبل از به قدرت رسیدن رضاخان ،  دولت قوام السلطنه به زعم خود پنداشت که برای اصلاح مملکت باید وزارت مالیه اصلاح شود با توجه به تصمیم اتخاذ شده یک میلیون دلار به طور مساعده از دولت امریکا استقراض نمود ولی از آن جا که نتوانست گرفتاری های مالی خود را برطرف نماید متوجه جلب و استخدام مستشار از خارج گردید. لذا کابینه دوم قوام السلطنه تصمیم به استخدام یک هیأت مالی از امریکا گرفت. متعاقب آن دکتر آرتورمیلسپو در رأس هیأتی 11 نفره در 18 نوامبر 1922 به تهران آمد… و پس از دو سال ایران را ترک کرد. وی برای بار دوم نیز در سال 1304  روز 21 آذر مصادف با روی کار آمدن رضاشاه به ایران وارد شد و بعد از 2 سال پس از اتمام مأموریت ایران را ترک کرد.[1]

(تصاویر) بازگشایی مجدد سفارت ایران در واشنگتن در زمان رضاشاه پهلوی

 

1-2) پهلوی دوم و تبدیل ایران به حیاط  خلوت امریکا

1-2-1)     سیاست خارجی ایران و آمریکا در سال های 1320-1332

    در این مقطع زمانی ایرانیان که سال های سال تحت فشارها و سیاست های استعماری روس ها و انگلیسی ها قرار داشتند از ورود قدرت سومی به منطقه و ایران ناراضی نبودند چرا که آمریکائیان سابقه استعماری نداشتند. اما درسا ل های 1326 تا 1327 آمریکائیان که به موقعیت ژئوپولیتیک ایران آگاهی داشتند به بهانه ایجاد کمربند ایمنی و در واقع به خاطر منابع نفتی ایران معارضه با انگلیس را آغاز کردند آمریکائیان با این بهانه که شرکت نفت ایران و انگلیس ملت ایران را استثمار می کند و این استثمار باعث فقر و بیچارگی مردم ایران می شود و همین فقر و بیچارگی موجب نزدیکی شوروی می شود به مقابله با انگلیس برخاستند.[2] از این زمان به بعد آمریکائیان فعالانه درصدد ورود به صحنه سیاسی ایران شدند. به دنبال آن آمریکا در راستای دستیابی به اهداف فوق یعنی جلوگیری از نفوذ کمونیسم اصل 4 ترومن را در دی ماه 1327 اعلام کرد و با ورود شاه به آمریکا در آبان 1328 به منظور اعطای وام های بیشتر به ایران عمق روابط دو کشور آغاز شد.[3]

 

1-2-2) سیاست خارجی ایران و آمریکا در سال های 1332-1357

با ملی شدن صنعت نفت ایران به رهبری دکتر مصدق و ایت الله کاشانی روابط دو کشور ایران و امریکا وارد مرحله حساسی شد. صنعت ملی شدن نفت و اتکای دولت قانونی مصدق به سیاست اقتصاد بدون نفت نشان داد که ملت ایران توانایی استقلال سیاسی و اقتصادی خود را دارد اما در بهمن ماه 1331 تاریخ برگشت و آمریکائیان که سابقه استعماری نداشتند اقدام به همکاری با انگلیس نموده و مقدمات کودتای 1332 را فراهم نمودند. در این سال آمریکائیان نظر انگلیس ها را پذیرفتند که طرح انگلیس موسوم به “عملیات چکمه” با نام عملیات جدید “عملیات آژاکس به مرحله اجرا درآید و در واقع کودتای 28 مرداد عملیات آژاکس تحت نظارت کرمیت روزولت، رئیس سازمان سیا در خاورمیانه اجرا شده است و این کودتا یک کودتای آمریکایی است. کودتای 28 مرداد اولین ضربه استعماری بود که آمریکائیان بر ملت ایران وارد آوردند و با ایجاد قرار داد کنسرسیوم نفتی یا قرارداد امینی - هوارد پیچ به 40 درصد از منابع نفتی ایران دست یافتند.[4]



 1-2-3) مسایل اساسی سیاست خارجی ایران و امریکا پس از کودتای 28 مرداد

 در دهه 1340 و به ویژه بعد از 15 خرداد 1342 روابط ایران و آمریکا وارد مرحله حساسی شد زیرا در آن دوران سیستم بین المللی از یک ساختار دوقطبی متصلب به ساختار دوقطبی منعطف تبدیل می شود. در داخل آمریکا نیز دموکرات ها در این کشور به مسند قدرت می رسند، کندی در این زمان با “استراتژی صلح” به قدرت می رسد او با طرح دکترین امنیت ملی آمریکا که مبتنی بر “واکنش انعطاف پذیر” و “اتحاد برای پیشرفت” بود ابزارهای جدیدی را برای مقابله با انقلاب مردمی ایران به کار می برد. شاه با واقعه خونین 15 خرداد سال 1342 نیروهای مذهبی را که خطرناک ترین تهدید برای رژیم شاهنشاهی بود به طور موقت سرکوب ساخت و با تبعید حضرت امام خمینی(ره) به ترکیه و سپس به عراق به مقابله با نیروهای مذهبی برخاست و با همکاری با ایالات متحده آمریکا اقدام به همکاری های نظامی، اطلاعاتی و امنیتی نمود به طوری که در سال 1962 کمک های نظامی آمریکا به ایران حدود 44/7 میلیون دلار و در سال 1966 به بالاترین حد خود یعنی 64/5 میلیون دلار رسید. به موازات همکاری های نظامی، همکاری های اطلاعاتی دو کشور هم افزایش یافت به طوری که از سال 1340 تا 1348 همکاری های ساواک با سیا، همکاری دفتر ویژه اطلاعات با سیا و همکاری شاه با سیا قابل ارزیابی است.    پایه های اولیه ساواک (سازمان امنیت و اطلاعات کشور) توسط سیا گذاشته شد و پس از تاسیس یک هیئت ده نفره به عنوان مستشاران آمریکا در ساواک مستقر شدند و به آموزش کارکنان آن مبادرت ورزیدند.[5]    

 

 محمدرضا پهلوی و پذیرش ژاندارمی منطقه

 با تحولات دهه 1970  منافع اساسی آمریکا در منطقه خلیج فارس، حفظ ثبات، محدود کردن نفوذ شوروی، دسترسی به نفت و گاز منطقه، دستیابی به راه های هوایی و دریایی، در اختیار داشتن فرصت های سرمایه گذاری و بازرگانی و تشویق تولیدکنندگان نفتی منطقه به درک و احساس مسئولیت در استفاده از درآمدهای اضافی خود بود[6] در این دهه سکان رهبری ایالات متحده را نیکسون، فورد و کارتر به عهده گرفتند و دکترین نیکسون به عنوان استراتژی امنیت ملی آمریکا در این دهه معرفی شد. براساس دکترین نیکسون ایران جایگاه ویژه ای از حیث منابع و موقعیت جغرافیایی ویژه خود پیدا نمود. بار اصلی این دکترین بر دوش ایران بود. براساس این دکترین آمریکا موافقت کرد در ازای پشتیبانی و حمایت ایران از منافع آمریکا در منطقه خلیج فارس حضور مشورتی و نظامی خود را افزایش دهد و روابط دو جانبه دو کشور از حیث نظامی و امنیتی به طور بی سابقه ای گسترش یافت و ایران به یکی از ستون های نگهدارنده منافع آمریکا در منطقه تبدیل شد و ایران به عنوان ژاندارم منطقه برای حفاظت از منافع آمریکا تعیین شد.[7]



 

انقلاب اسلامی؛ پایانی بر اتحاد استراتژیک پهلوی و ایران

به موازات توسعه همکاری های نظامی و اقتصادی از اوایل دهه 1350 مناسبات سیاسی دو کشور براساس “حسن تفاهم کامل” به گسترش بیشتری نسبت به دهه 1340 داشت و به دلیل قدر ت نمایی شاه ایران به صورت متحد ممتاز غرب درآمد و شخصیت های عالی رتبه سیاسی آمریکا در کمیته کوروش کبیر شرکت کردند. با به قدرت رسیدن کارتر و اتخاذ سیاست حقو بشری کارتر و آمدن ویلیام سولیوان به عنوان سفیر آمریکا به ایران مناسبات سیاسی دو کشور اهمیت گذشته خود را از دست داد.  با قتل عام مردم در شهریور ماه 1357 و آشکار شدن ناتوانی ازهاری پشتیبانی بی قید و شرط کارتر از شاه تمام شد و بدین ترتیب شاه در سراشیب سقوط افتاد و آمریکاییان نیز نتوانستند در مقابل انقلاب میلیونی ملت ایران به رهبری حضرت امام(ره) ایستادگی کنند و با پیروزی انقلاب اسلامی برای همیشه آمریکا یکی از متحدان اصلی خود را در ایران از دست داد.


   

https://www.cafetarikh.com/news/21707/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما