۱
plusresetminus
آیت‌الله میرزا‌ محمد حسن شیرازی

شایع بود که انگلیسی‌ها میرزا را مسموم کردند

این روزها در تقویم تاریخ ما، یادآور لغو امتیاز تنباکو توسط مرجع اعلای وقت، آیت‌الله العظمی حاج میرزا حسن شیرازی (قده) است. این رویداد از سوی محققان مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفته، اما روایتی که درپی می‌آید، روایتی خانوادگی است.
شایع بود که انگلیسی‌ها میرزا را مسموم کردند
این روزها در تقویم تاریخ ما، یادآور لغو امتیاز تنباکو توسط مرجع اعلای وقت، مرحوم آیت‌الله العظمی حاج میرزا حسن شیرازی (قده) است.

این رویداد مهم تاریخ معاصر ایران، از سوی محققان فراوانی مورد بحث وگفت‌وگو قرار گرفته، اما روایتی که درپی می‌آید، در واقع روایتی خانوادگی است.عالم فرزانه حضرت آیت‌الله سیدرضی شیرازی از نوادگان میرزا، در این گفت و شنود به بیان پاره‌ای از این اطلاعات خاص پرداخته که برای پژوهندگان تاریخ معاصر مفید و آگاهی بخش خواهد بود. با سپاس از حضرت ایشان که در این گفت‌وشنود شرکت کردند.

جنابعالی به دلیل انتساب خانوادگی به مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج میرزا حسن شیرازی و احاطه دقیقی که بر زوایای زندگی میرزا دارید و نیز سال‌ها تحصیل در حوزه علمیه نجف اشراف، یکی از بهترین شخصیت‌ها برای تشریح ابعاد مختلف «ماجرای تحریم تنباکو» هستید.

*نخستین سؤال خود را اینگونه مطرح می‌سازیم که ارتباط مرحوم میرزای شیرازی با مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، بنیانگذار حوزه علمیه قم از کی آغاز شد و کیفیت آن به چه نحو بود؟

مرحوم میرزا علی آقا، فرزند میرزای شیرازی در ایام جوانی، با مرحوم شیخ عبدالکریم حائری در سامرا هم‌مباحثه بودند و در درس خصوصی میرزا شرکت می‌کردند.

مرحوم شیخ عبدالکریم علاقه خاصی به میرزا داشت. مادر حاج‌شیخ، در خانه میرزا کلیددار ایشان بود، یعنی صندوق وجوهات نزد ایشان بود که همین مطلب، اعتماد بالای میرزا به ایشان را نشان می‌دهد.

میرزای شیرازی هم بسیار به مرحوم شیخ عبدالکریم علاقه داشت و شنیده‌ام همیشه قبل از شروع درس میرزا، ایشان لحظاتی روضه‌خوانی می‌کرد.

خود میرزا از حاج‌شیخ می‌خواهد با پسرش میرزا علی‌آقا مباحثه کند. این آقا میرزا علی که در محضر میرزای شیرازی بزرگ شد، بعدها جزو مجتهدین و مراجع شد.

از شاگردان برجسته ایشان مرحوم آقای میلانی، آقای خویی، آقای حکیم، آقای آسید عبدالهادی شیرازی، میرزا علی زنجانی و... بودند.

از منش علمی و به ویژه دقت نظر میرزای شیرازی، چه نکاتی را قابل اشاره می‌دانید؟ نکاتی که کمتر نقل شده باشند.

میرزا در مسائل علمی، تجدد نظر بسیار داشت. شاید یکی از دلایلی هم که اجازه نمی‌داد نوشته‌هایش چاپ شوند، همین بود. حتی می‌گویند وصیت کرد نوشته‌های به‌جا مانده از او را به دجله بریزند! میرزا دقت فوق‌العاده زیادی داشت و در نظراتش ثابت نمی‌ماند و مدام در آنها تجدید نظر می‌کرد.

عده‌ای معتقدند ایشان به احترام مرحوم شیخ انصاری، اثری از خود باقی نگذاشته است، چون فوق‌العاده برای شیخ احترام قائل بود.

بنده این مطلب را از میرزا‌علی، برادرزاده میرزا شنیدم که میرزا اول هفته بحثی را شروع می‌کرد و در آخر هفته نظری خلاف شیخ ارائه می‌داد طوری که این‌گونه تصور می‌شد نظر شیخ را رد کرده است، اما هفته بعد از نظرش برمی‌گشت.

وقتی سؤال می‌شد که چرا؟ می‌فرمود شما شیخ را میتاً درک کرده‌اید و من حیاً! نمی‌توانم از نظر شیخ برگردم!... این نشان می‌دهد میرزا به‌قدری به شیخ ارادت داشت که نظری خلاف او نمی‌داد.

*چه شد که مرحوم میرزا با اینکه عزم بازگشت به ایران را داشت، در نجف ماند؟

گفته‌اند میرزا به نجف رفت و در درس صاحب جواهر شرکت کرد و به این نتیجه رسید که دیگر نیازی به ادامه تحصیل ندارد و قصد کرد به شیراز برگردد.

صاحب جواهر هم اجازه اجتهادی برای ایشان نوشت و برای حاکم فارس فرستاد، اما درهمین احوال، میرزا به مرحوم شیخ انصاری برخورد و از بازگشت به ایران منصرف شد. رابطه میرزا و شیخ انصاری تا آن حد صمیمی شد که وقتی شیخ رسائل را نوشت، از میرزا خواست در آن تجدیدنظر کند. میرزا اجتناب می‌کند تا سرانجام به اصرار شیخ رسائل را مطالعه می‌کند و نکاتی را در حواشی آن می‌نویسد.

*علت هجرت میرزای شیرازی از نجف به سامرا را در چه می‌دانید؟ چون ظاهراً، این یک اقدام بدیع و منحصر به فرد از سوی یک مرجع بزرگ شیعه بوده است؟

برای همه عجیب است که عالمی در سطح و جایگاه میرزا، مرکزی علمی چون نجف با قدمت هزار ساله را رها و در یک ده سکونت کند! آن هم دهی که در آن خبری از تشیع نیست! به اعتقاد بنده، ایشان می‌خواست با این حرکت بین تشیع و تسنن پل بزند.

نجف یک شهر شیعی، ولی سامرا یک شهر سنی‌نشین بود. میرزای شیرازی با ارائه خدماتی چون ساخت مدرسه، حسینیه، حمام، پل و خانه برای طلاب، می‌خواست توجه مردم را به سامرا که مرقد مطهر دو امام بزرگوار و نیز خانه امام حسن عسگری(ع) و مدفن مادر امام زمان(عج) است جلب کند و بین شیعه و سنی وحدت ایجاد کند. گفته‌اند: وقتی میرزا شروع به ساختن مدرسه علمیه می‌کند، آنها هم به فکر ساختن مدرسه برای طلبه‌های خود می‌افتند و میرزا کمکشان می‌کند.

یک بار هم بین یک طلبه شیعه و سنی زد و خوردی پیش می‌آید و فرصت‌طلبان عده‌ای را تحریک می‌کنند که خانه میرزا را سنگباران کنند.

شیوخ فرات که اغلب شیعه هستند، به میرزا پیغام می‌دهند اگر اجازه بدهید متجاسرین را سر جایشان می‌نشانیم! کاردار روس و انگلیس هم می‌آیند که میرزا آنها را راه نمی‌دهد، اما والی عثمانی را به حضور می‌پذیرد و به او می‌گوید اینها بچه‌های ما هستند و نیازی به دخالت کسی نیست! خودمان بین آنها آشتی برقرار می‌کنیم. بعدها پیرمردهای سامرا می‌گفتند ما آزادی خود را مدیون میرزا هستیم، او می‌توانست ما را تنبیه کند، ولی با محبت و رأفت با ما برخورد کرد.

*به نظر شما علت اینکه میرزای شیرازی در صدور فتوا ملاحظه‌کار بود، چیست؟

میرزا محتاط بود، اما نه در مقام عمل. اتفاقاً در مقام عمل احتیاط نمی‌کرد. گفته‌اند در بیرونی منزل میرزا ظرف آب بزرگی بود و در کنارش هم پیاله‌ای برای خوردن وجود داشت که همه از آن آب استفاده می‌کردند. میرزا از همان آب برای وضو استفاده می‌کرد، در حالی که سایر فقها در این باره احتیاط می‌کنند. میرزا زندگی بسیار عادی و معمولی داشت.

حتی شنیده‌ام عیال ایشان قدری وسواس داشت و چون آسانگیری میرزا را می‌دید در طهارت میرزا شک می‌کرد! این وسواس در طهارت در تمام خاندان میرزا بود، از جمله در میرزا علی‌آقا که گاهی در این قضیه به زحمت می‌افتاد. خاندان میرزا عموماً افراد صالحی بوده‌اند و این هم از برکات وجودی میرزاست.

*ویژگی‌های مرجعیت مرحوم میرزای شیرازی از نظر شما کدامند؟

میرزا هم از نظر امکاناتی که در اختیار داشت و هم از نظر امدادهای غیبی و معنوی، انسان منحصر به فردی بود.

علاوه بر مرحوم شیخ عبدالکریم حائری، علمای بزرگ وقت از جمله میرزای آشتیانی، میرزای رشتی، مرحوم نهاوندی و مرحوم آقا حسن تهرانی، مردم را در امر تقلید به میرزا ارجاع دادند.

چنین اتفاق نظری در‌باره یک مرجع، تا به حال سابقه نداشته است. این بزرگان جلسه‌ای تشکیل دادند و گفتند رئیس حوزه باید هم مجتهد عادل باشد، هم مدیر و عاقل و بخش دوم شرایط، فقط مختص میرزاست.

به ویژگی‌های علمی ایشان هم اشاره بفرمایید. در میان علما معروف است که ایشان در امر تحقیق وتدریس، عطش عجیبی داشته‌اند.

بله، مرحوم میرزا علاقه زایدالوصفی به علم داشت، طوری که انسان به یاد قصه ابوریحان بیرونی می‌افتد که تا لحظه مرگ به دنبال یافتن پاسخ سؤالاتش بود.

در مورد میرزا هم گفته‌اند در آخرین لحظات عمر هم، کسانی که در اطراف ایشان بودند، متوجه وضعیت جسمی میرزا نشدند. میرزا علی‌آقا گفته بود: یک فرع فقهی را مطرح کنید، اگر حالشان خوب باشد پاسخ می‌دهند. می‌پرسند: آیا خوردن نان سوخته جایز است؟ و میرزا می‌فرماید که: چون از خبائث است، معلوم نیست خوردنش جایز باشد!

*شیوه تدریس ایشان چگونه بود، چون دراین‌باره هم منقولات جالبی وجود دارد؟

میرزا کارها و دغدغه‌های متعددی داشت و لذا نمی‌رسید در تمام طول سال درس بدهد و فقط چند ماه در سال تدریس می‌کرد، اما درس را که شروع می‌کرد، چندین ساعت طول می‌کشید! جلسات درس هم به صورت بحث و مشورت بود و مثل بقیه اساتید نبود که استاد حرف بزند و بقیه فقط گوش بدهند و بنویسند.

ایشان مطلبی را به بحث می‌گذاشت و به همین دلیل هم شاگردان بزرگی که همه به ایشان علاقه و اعتماد عمیقی داشتند، در مکتبش رشد کردند، از جمله مرحوم آخوند خراسانی که در نجف شاگرد میرزا بود و وقتی میرزا به سامرا رفت، او را برای حفظ حوزه نجف، به آنجا بازگرداند. هر بار هم که مرحوم آخوند به سامرا می‌رفت، می‌گفت: فقط برای میرزا می‌آیم! مرحوم آخوند تا زمانی که میرزا زنده بود، هرگز برای تدریس بالای منبر نرفت و در مجالس هم، بر مرحوم آمیرزا علی آقا، فرزند میرزا مقدم نشد. در توانایی علمی و تدریس میرزا همین بس که اکثر شاگردان وی به مقام مرجعیت رسیدند و هر یک در شهری مرجع تقلید مردم شدند. توانایی میرزا در تربیت شاگردان موفق و برجسته، کم‌نظیر است.

*مهم‌ترین فراز زندگی میرزای شیرازی صدور فتوای تحریم تنباکوست. آیا شواهد و قرائنی که نشان بدهد فتوای تحریم تنباکو به خط خود میرزاست وجود دارد؟ این سؤال را از این بابت می‌پرسم که در طول صد و اندی سال اخیر، در‌این‌باره شبهات زیادی طرح شده است.

ازمرحوم آقای آمیرزا حسین نائینی نقل شده است شبی در سامرا، مرحوم میرزا شاگردانش را احضار کرد و فرمود می‌خواهم تلگرافی به تهران مخابره و تنباکو را تحریم کنم! از شما می‌خواهم هریک تلگرافی را مبنی بر این موضوع بنویسید تا هر کدام را که مناسب‌تر بود، انتخاب و مخابره کنیم.

بعد از چندی همه جمع شدیم و مطالبی را که نوشته بودیم به میرزا ارائه کردیم. میرزا تک‌تک آنها را خواند و زیر تشکش گذاشت.

نهایتاً هم کاغذی را بیرون آورد و از روی آن خواند: «بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال توتون و تنباکوبای نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است. الاحقر محمدحسن الحسینی.‌» مرحوم میرزا حسین نائینی اضافه کرده است ایشان پس از قرائت این تلگراف فرمود: این تلگراف از ناحیه مقدسه حضرت حجت شرف صدور یافته است!

*به نظر شما نقش دیگر علما یا چهره‌های سیاسی و فرهنگی، در ترغیب میرزا به صدور فتوای تحریم تنباکو چقدر بوده است؟ آیا اساساً این موضوع را قبول دارید؟

برخی این شبهه را در کتب مختلف مطرح کرده‌اند که میرزا فتوای تحریم تنباکو را تحت تأثیر سید‌جمال‌الدین اسدآبادی صادر کرده است.

این ادعا کاملاً بی‌پایه است، چون در تاریخ نامه‌ای از میرزا به سید‌جمال ثبت نشده است و معلوم می‌شود نامه‌های سید‌جمال، از سوی میرزا بی‌پاسخ بوده‌اند.

مرحوم آقا سید‌جمال گلپایگانی از قول میرزای نائینی نقل می‌کرد که ایشان می‌فرمودند: سید جمال به سامره آمد و چند روزی در حجره من ماند و قصد داشت با میرزای شیرازی ملاقات کند، اما موفق نشد!از اینها گذشته میرزا از کانال‌های مختلف کسب اطلاعات می‌کرد و نامه‌های زیادی به ایشان می‌رسید.

نامه‌های سید‌جمال هم جزو همین‌ها بوده، اما تصمیم نهایی با خود میرزا بوده است. سید‌جمال هم نامه‌های تند و تیزی می‌نوشت و بعید نیست اطلاعات مفیدی هم به میرزا داده باشد، اما مسلماً میرزا با او ارتباطی را برقرار نکرده است، در حالی که سید‌جمال گفته بود میرزا یک رهبر و رئیس خوب برای اسلام است و اگر به اروپا برود و آنجا را از نزدیک ببیند، یک رهبر جهانی خواهد بود.

مرحوم شیخ بهاءالدین نوری، فرزند مرحوم شیخ عبدالنبی نوری برایم نقل می‌کرد پدرش 50 سال در سامرا در خدمت میرزای شیرازی بود. ایشان سفری به ترکیه می‌کند و از آنجا به مکه می‌رود و دو‌باره به استانبول برمی‌گردد.

در استانبول با سید‌جمال ملاقاتی دارد و سید‌جمال می‌گوید: از قول من برای میرزا پیام ببرید که شما اول ناصرالدین‌شاه را تکفیر و سپس عزل کنید. سید‌جمال در نامه‌هایی هم که به میرزا می‌نویسد اصرار بر عزل ناصرالدین‌شاه دارد.

شیخ عبدالنبی از سید‌جمال می‌پرسد: اگر ناصرالدین‌شاه حذف شود، چه کسی جانشینش شود؟ سید‌جمال پاسخ می‌دهد من! شیخ می‌پرسد چه کسی از حکومت شما پشتیبانی می‌کند؟ سید‌جمال می‌گوید سلطان عبدالحمید! شیخ عبدالنبی پیام سید‌جمال را به میرزا می‌رساند.

میرزا می‌فرماید: تکفیر و عزل ناصرالدین‌شاه به نفع عالم تشیع نیست، ایران تنها کشور شیعی دنیاست و عزل ناصرالدین‌شاه به منزله آن است که این کشور تحت تسلط دولت عثمانی قرار بگیرد و ایران از جهان تشیع خارج شود.

از تلگراف‌ها و نامه‌هایی که بین میرزا و ناصرالدین‌شاه رد و بدل می‌شود، میرزا از ذکر القاب و الفاظ محترمانه کم نمی‌گذارد. ناصرالدین‌شاه اوایل با لحن اهانت‌آمیزی با میرزا حرف می‌زند، ولی بعد از پیروزی ِمیرزا در قضیه تنباکو، القاب بی‌شماری را برای میرزا به کار می‌برد.

میرزا معتقد بود باید ناصرالدین‌شاه را نگه داشت تا مذهب تشیع باقی بماند. در هر حال در تاریخ نظری از میرزای شیرازی در رد یا تکذیب سید جمال ثبت نشده است.

*ظاهراً امام‌خمینی(ره) هم در مورد تشکیکی که در‌باره صدور فتوا توسط مرحوم میرزای شیرازی مطرح کرده‌اند، نظرشان را به شما گفته بودند. لطفاً خاطره این دیدار را بیان فرمایید.

بله، اوایل انقلاب بنده مورد سوء قصد قرار گرفتم و مجروح شدم و برای معالجه به خارج رفتم. وقتی برگشتم، در جلسه‌ای از سوی امام خمینی احضار شدم.

جلسه بیش از یک ساعت طول کشید. ایشان بعد از احوالپرسی فرمودند: فلان گروه یا دسته در نشریه خود نوشته‌اند: تحریم تنباکو از سوی میرزا نبود و به دستور خارج بود، اما به اسم میرزا تمام شد! اینها می‌خواهند به مردم القا کنند روحانیت برای مردم کاری نکرده است.

می‌خواهند تمام خدمات روحانیت را از قضیه تنباکو گرفته تا به حال به نام دیگران تمام شود و بگویند روحانیت نقشی نداشته، در حالی که تاریخ تنباکو نزد ماست.

*آیا فتوای تحریم تنباکو فقط مختص ایران بود یا شامل سایر بلاد اسلامی هم می‌شد؟

از مرحوم سید محمد فشارکی نقل است شبی از میرزا پرسید آیا حکم تحریم تنباکو فقط مخصوص ایران است یا کشورهای دیگر را هم شامل می‌شود؟ ایشان فرمودند فقط مختص ایران است.

*به نظر شما خبر مسموم کردن میرزا چقدر صحت دارد؟

بعید نیست. همشیره مرحوم میرزا عبدالله شیرازی هم می‌گفتند در سامرا شایع شده بود میرزا را مسموم کرده‌اند! حدود 50، 60 سال قبل در مجله‌ای پزشکی نیز، همین نظر اظهار شده بود.

بعید نیست انگلیسی‌ها به خاطر مبارزات میرزا ایشان را مسموم کرده باشند، زیرا میرزا مانع بزرگی بر سر راه آنها بود. حتی شنیدم پس از پیروزی در قضیه تنباکو، میرزا گریه کرده و گفته: حالا دیگر دشمن به قدرت روحانیت پی برده است و در صدد نابودی آن برخواهد آمد!

*از مرحوم میرزای شیرازی کرامات بسیاری نیز نقل شده است. استاد ایشان در مقامات معنوی چه کسی بود؟

ظاهراً ایشان در نجف، به آقا سید علی شوشتری که استاد اخلاق مرحوم شیخ هم بود، مراجعه می‌کرد. در این باره داستانی را نقل می‌کنم. روزی به عیادت مرحوم آخوند ملا‌علی همدانی رفتم، آقایی در آنجا مرا شناخت و گفت: این داستان را از استادم شیخ عبدالنبی نوری که در تهران در محضر ایشان درس می‌خواندیم، شنیدم. ایشان می‌گفت: در سامرا در محضر میرزا بودیم و دائماً از نور برای ما پول می‌رسید و درس می‌خواندیم. یک سال پول نرسید و 120 تومان مقروض شدم. روزی به محضر امام زمان(عج) گلایه کردم که آقا! ما مهمان شما هستیم، چرا به وضع ما رسیدگی نمی‌کنید؟ در همین پریشانی بود که خوابم برد و رسول اکرم(ص) را در خواب دیدم که فرمودند: آشیخ عبدالنبی! 120 تومان در کمد هست، بردار و قرض‌هایت را بده! از خواب بیدار شدم. اندکی بعد عبدالله، نوکر مخصوص میرزا در حجره آمد و گفت: آقا با شما کار دارند. هوا خیلی گرم بود. به منزل میرزا رفتم و وارد زیر زمین شدم و درست همان صحنه‌ای را که در خواب دیده بودم، مقابل خود دیدم. میرزا روی همان تشکچه‌ای که حضرت رسول(ص) نشسته بودند، نشسته بود. همین که وارد شدم، بی‌آنکه کلامی بین ما رد و بدل شود، فرمود: آشیخ عبدالنبی! 120 تومان در کمد هست، بردارید و قرض‌هایتان را بدهید. خواستم خوابم را برای ایشان نقل کنم که فرمودند: خداحافظ، بفرمایید!

خواهر مرحوم آقا میرزا عبدالهادی هم نقل می‌کرد: روزی میرزا به مادر مرحوم شیخ عبدالکریم که کلیددار ایشان بود، فرمود: بروید از صندوق پول بیاورید. خانم می‌گوید: صندوق و حساب و کتاب‌ها دست من است. می‌دانم در صندوق چیزی نیست. میرزا می‌فرماید: بروید شاید بود! خانم می‌رود و می‌بیند صندوق پر از پول است!

کرامات فراوانی را از میرزا نقل می‌کنند. به اعتقاد من موفقیت‌های شگفت‌انگیز میرزا، از ناحیه ایادی غیبیه الهیه بود که همواره او را تأیید می‌کردند.

*از ویژگی‌های اخلاقی میرزای شیرازی کدام یک در ذهن شما برجسته‌ترند؟

ادب میرزا یگانه بود، به‌طوری که حتی وقتی نوه‌های ایشان به حضورشان می‌رسیدند، از جا برمی‌خاست و تواضع می‌کرد. همه را با نام آقا و خانم صدا می‌زد. همیشه دوزانو می‌نشست و این برایش عادت شده بود.

زهد و قناعت میرزا در اعلا درجه بود. به‌قدری قانع بود و از اسراف پرهیز داشت که حتی چوب کبریت‌های سوخته را نگه می‌داشت تا دو‌باره مصرف کند!

*ظاهراً از ایشان فقط یک عکس باقی مانده است که در‌باره آن هم اختلاف اقوال وجود دارد. نظر شما در‌این باره چیست؟

بله، عکسی هست که سیدی امام جماعت است. مرحوم میرزا مهدی اصفهانی از نزدیکان مرحوم شیخ عبدالکریم حائری گفته بودند: ایشان هر وقت ناراحت می‌شد، این عکس را به ایشان نشان می‌دادیم. از ایشان پرسیدیم: آیا این عکس مرحوم میرزاست؟ فرمود: بله، عکس میرزاست.

سال‌ها قبل، آیت‌الله حاج شیخ محی‌الدین مامقانی در ایام فاطمیه از نجف به منزل بنده آمدند. شب جمعه بود و ما از فردای آن شب روضه داشتیم.

تا حدود ساعت 11 با هم صحبت کردیم و ایشان پرسیدند: «شما عکس مرحوم میرزا را ندارید که به دیوار نصب کنید؟» عرض کردم: «چرا، عکسی دارم.‌» گفتند: «خوب است از فردا که در اینجا روضه برقرار است، عکس ایشان را به دیوار نصب کنید.‌» فردا صبح به یکی از کسانی که برای کمک آمده بود، عکس مرحوم میرزا را دادم و نصب کرد.

هنوز او از روی صندلی پایین نیامده بود که تلفن زنگ زد. مرحومه والده بودند و فرمودند: دیشب مرحوم پدرت را خواب دیدم که خیلی خوشحال بودند و گفتند: فردا جدم میرزای شیرازی به منزل آقا‌رضی می‌رود! واقعاً حیرت‌انگیز بود، چون کسی از گفت‌وگوی من و آقای مامقانی اطلاع نداشت. مرحوم والده فرمودند: پدرت قرآن کوچکی هم به من داد و گفت این قرآن را به آقا‌رضی بده که حافظ او باشد.

بنده از آن زمان تا به حال، آن قرآن کوچک را همیشه همراه دارم. مرحوم والده فرمودند: پدرت پولی هم به من داد و گفت: این را به آقا‌رضی بده که صدقه بدهد. بعدها راز همراه داشتن قرآن و صدقه دادن را دانستم. بنده روی این قرائن یقین کردم این عکس متعلق به مرحوم میرزای شیرازی است. اکنون این عکس در مقبره ایشان است.

با تشکر از حضرتعالی که در این گفت‌وگو شر کت کردید، برقرار و سلامت باشید.

من هم از شما و اهتمامی که به احیای شعائر دین و نام و خاطره بزرگان آن دارید، تشکر می‌کنم و دعاگو هستم.

منبع : روزنامه جوان

https://www.cafetarikh.com/news/22725/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما