۰
plusresetminus
گروه‌های تکفیری همواره قیام عاشورا را زیر سوال برده‌اند در صورتی که بخش قابل توجهی از منابع اهل سنت از حضور معنوی رسول خدا(ص) در صحرای کربلا خبر می‌دهند.
آیا پیامبر(ص) در کربلا حضور داشتند؟
گروه‌های تکفیری همواره قیام عاشورا را زیر سوال برده‌اند در صورتی که بخش قابل توجهی از منابع اهل سنت از حضور معنوی رسول خدا(ص) در صحرای کربلا خبر می‌دهند.


در اینکه رسول‌الله (ص) به عنوان اولین نفر در این امت، با یاد مصیبت سیدالشهداء(ع) برای او گریسته و عزاداری کرده، تردیدی وجود ندارد، اما به نظر می‌‏رسد که مطلب فراتر از این باشد.

حجت‌الاسلام رضا رفیعی، محقق و پژوهشگر علوم اسلامی در این‌باره توضیح می‌دهد:
برادران اهل سنت می‌دانند که با عزاداری و زیارت قبر شریف امام حسین (ع)، به سنت پیامبر (ص) عمل می‏‌کنند و سخن افراد نادانی چون بزرگان وهابیت که دین خود را به دنیا فروخته‏‌اند و در صدد تغییر ارزش‌های جوامع اسلامی هستند تا بدعت‌‏های خود را به نام سنّت مطرح کنند، ارزشی ندارد و مغایر با سنت پیامبر(ص) است.
در اینجا با ذکر چند روایت از منابع معتبر تاریخ و حدیث، به حضور رسول خدا (ص) در صحنه کربلا، و عزادار بودن ایشان برای سیدالشهداء (ع) اشاره می‏‌کنیم تا بطلان عقائد فرقه ضالّه وهابیت بیش از پیش بر همگان روشن شود.

احمد بن حنبل (مسند احمد بن حنبل 1/ 283 و 242) با دو سندِ صحیح از عمّار بن أبی عمّار نقل کرده است که ابن عباس گفت: پیامبر (ص) را در خواب نیم‌روز دیدم که ژولیده و غبارآلود ایستاده بود و در دستش شیشه‏‌ای پر از خون بود. گفتم: پدر و مادرم به فدایت، ای رسول خدا! این چیست؟
 فرمود: این، خون حسین و یاران اوست که پیوسته امروز مشغول جمع کردن آن بودم.
عمّار گفت: آن روز را به خاطر سپردیم و فهمیدیم که امام حسین(ع) در همان روز کشته شده است.
این روایت را ابن سعد، عبد بن حمید، طبرانی، حاکم نیشابوری، ابن عساکر و بسیاری از بزرگان اهل سنت نیز نقل کرده‌‏اند.

محمد بن عیسی ترمذی (سنن ترمذی 2/ 960)، و محمد بن اسماعیل بخاری (التاریخ الکبیر 3/ 276) با ذکر سند از «سلمَی بنت سعد» نقل کرده‌‏اند که گفت: نزد امّ سلمه ـ همسر پیامبر ـ رفتم و دیدم گریه می‌‏کند. گفتم: چرا گریه می‏‌کنید؟ گفت: رسول خدا (ص) را در خواب دیدم و سر و روی ایشان خاک‌آلود بود. پرسیدم: یا رسول‌الله! چه اتفاقی افتاده است؟ فرمود: هم اکنون شاهد قتل حسین بودم.

ابن اَعثَم کوفی(الفتوح 5/ 97) در حوادث عصر تاسوعا نقل کرده است: امام حسین(ع) نشسته و سر به زانو، درخواب رفته بود. خواهرش زینب کبری (س) که هم‌همه سپاه دشمن را شنید، نزد برادر آمده و فرمود: برادرجان! آیا صدای سپاه دشمن را نمی‌‏شنوی که به ما نزدیک می‏‌شود؟ امام حسین (ع) سربرداشته و فرمود: خواهرجان! اینک جدّم رسول خدا و پدرم علی و مادرم فاطمه و برادرم حسن علیهم السلام را در خواب دیدم که به من فرمودند: ای حسین! تو به زودی نزد ما خواهی آمد. خواهرجان! به خدا سوگند که وقت آن فرا رسیده است و شکّی در آن نیست.

خطیب خوارزمی (مقتل الخوارزمی 1/ 353) و محمد بن جریر طبری (تاریخ طبری 5/ 416) نیز با اندکی تفاوت، همین مطلب را نقل کرده است.

ابن اَعثَم کوفی (الفتوح 5/ 99) در حوادث صبح عاشورا نیز نقل کرده است: چون هنگام سحر عاشورا فرا رسید، خوابی سبک امام (ع) را فرا گرفت. سپس بیدار شد و فرمود: آیا می‌‏دانید اکنون چه خوابی دیدم؟ پرسیدند: ای فرزند دخت پیامبر(ص)، چه دیدی؟ فرمود: سگ‏‌هایى را دیدم که بر من حمله‏‌ور شده‏‌اند و مرا پاره‏ پاره مى‏‌کنند و در میان آنها سگى سیاه و سفید بود که بیشتر بر من مى‏‌تاخت و گمان مى‏‌کنم آن کسی که مرا خواهد کشت، مردى پیسى گرفته از این قوم باشد.

سپس جدّم رسول خدا (ص) را – که جمعى از اصحابش همراه او بودند - دیدم که به من مى‏‌فرمود: پسرم! تو شهید آل محمد هستى، اینک اهل آسمانها و اهل عالم بالاتر، مژده آمدنت را به یکدیگر مى‏‌دهند، امشب افطار نزد من باش، بشتاب و تأخیر مکن؛ اینک فرشته‌‏ای از آسمان فرود آمده تا خون تو را در شیشه سبز رنگی قرار دهد. این است آنچه دیده‏‌ام و امر (الهى) درحال آمدن است و رفتن از این دنیا نزدیک شده‏ و هیچ تردیدی در آن نیست.

خطیب خوارزمی (مقتل الخوارزمی 1/ 356) نیز این ماجرا را نقل کرده است.

ابوالفرَج اصفهانی (مقاتل الطالبیین 115) با ذکر سند از سعید بن ثابت نقل کرده است: زمانی که علی اکبر(ع) به میدان رفت، امام حسین (ع) چشمانش را به زیر افکند و گریست و فرمود: خدایا! تو بر علیه اینان گواه باش؛ اکنون جوانى به نبردشان می‏‌رود که شبیه‌‏ترین مردم به رسول‌اللّه (ص) است. آن جوان پیوسته بر دشمن حمله می‏‌کرد و در خلال حملات خود به نزد پدر بازگشته و عرض کرد: پدرجان! تشنه‌‏ام.

امام حسین(ع) فرمود: عزیزم صبور باش که قبل از فرا رسیدن شب، رسول خدا (ص) با جام خویش تو را سیراب خواهد کرد و دوباره شروع به حملات پی در پی کرد تا اینکه تیری آمد و گلویش را شکافت و در خون خود غلتید. سپس فریاد زد: پدرجان! سلام بر تو باد. این جدّم رسول خداست که به شما سلام می‌‏رساند و می‏‌فرماید:  به سوى ما بشتاب؛ سپس جان سپرد.

خطیب خوارزمی (مقتل الخوارزمی 2/ 34) نیز این ماجرا را مفصّل‏تر نقل کرده است.

ابن عساکر دمشقی (تاریخ دمشق 14/ 237) با سند صحیح از علی بن زید بن جُدعان روایت کرده است: ابن عباس از خواب بیدار شد و «إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون» گفته و سپس گفت: به خدا سوگند که حسین (ع) کشته شد. همراهانش گفتند: امکان ندارد ای پسر عباس.

ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) را دیدم که شیشه‏‌ای از خون همراه داشت و فرمود: آیا نمی‏‌دانی که امتم پس از من چه کردند؟ پسرم حسین را کشتند و این خون او و خون یاران اوست که به سوی خداوند، بالا می‏برم.

درست است که تعدادی از این موارد در خواب دیده شده، اما علاوه بر شیعیان، بزرگان اهل سنت نیز با روایات صحیح از پیامبر (ص) نقل کرده‌‏اند که فرمود: «هر کس مرا در خواب ببیند، خودِ مرا دیده است؛ زیرا شیطان به شکل من درنمی‌‏آید» (صحیح بخاری 3/ 1415 و صحیح مسلم 15/ 24).

و اکنون بیش از 1300 سال است که امت رسول خدا (ص) به تأسّی از ایشان، در سوگ امام حسین (ع) عزاداری می‏‌کنند و برای زیارت ایشان، خود را به کربلا می‌‏رسانند و مخالفان بی‌‏خبر از سنّت پیامبر (ص)، برای محو کردن نام و نشان اهل بیت (ع)، این کار را بدعت می‏‌نامند.
https://www.cafetarikh.com/news/32001/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما