پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و دستگیری رهبران وفادار به دکتر مصدق فعالیت جبهه ملی ایران متوقف شد و بعضی از فعالان آن جبهه با تشکیل نهضت مقاومت ملی به مبارزه با حکومت ادامه دادند. هدف از این جنبش دفاع از دستاوردهای نهضت ملی شدن صنعت نفت در برابر دولتهای مستقر شده پس از سقوط دولت ملی دکتر محمد مصدق بود.
این سند گزارش جالبی است از تخلفات انتخاباتی در سال 1347. بر اساس این سند اعضای احزاب فرمایشی رژیم پهلوی برای کسب آرا از هیچ گونه اقدامی فروگذار نبودهاند، به طوری که در برخی شهرها از اراذل و اوباش استفاده میشد.
نادر آراسته، فرزند محمد، در سال 1272ش/ 1310ق در تبريز متولد شد. محمد ميرزا نام نياى خود نادر ميرزا صاحب كتاب تاريخ تبريز را بر وى نهاد. او تحصيلات اوليه خود را در تبريز به پايان رساند و براى ادامه تحصيل راهى روسيه شد، و در دانشگاه سنپترزبورگ به تحصيل در رشته حقوق پرداخت. در همان دوران تحصيل در سال 1287ش در كنسولگرى ايران در باكو به عنوان آتاشه [: ...
شاه نمی توانست این مطلب را درک کند که اگر می خواهد ایران را به سطح کشورهای پیشرفته جهان برساند. باید در درجه اول حکومت قانون را محترم شمارد و به مردم اجازه مشارکت در امور عمومی را بدهد.
محمدرضا پهلوی علاقه زیادی به تعریف و تمجید از خود داشت و این موجب شده بود که چاپلوسی و تملق در بین کارکنان و نزدیکان وی بیداد کند در این محیط چاپلوسی و خودپرستی، رسانه های گروهی وظیفه داشتند مردم را هدایت کنند.
رضاشاه تا پیش از سلطنت، تلاش میکرد به اشکال مختلف نظر مساعد مردم را جلب کند و خود را حامی مردم نشان دهد. اما در مواردی، ذات واقعی او با رفتارهای خشونتآمیزش نمایان میشد و چهره حقیقی او برای مردم ثابت میشد. نمونهای از رفتارهای خشونتآمیز رضاشاه را میتوان در برخورد او با فرماندار اراک مشاهده کرد.
محمدرضا پهلوی بارها در سخنان متعدد و حتی در آثاری که از خود به جای گذاشته است از پدرش سخن رانده و تعریف کرده است. او همواره از پدرش به عنوان مردی بزرگ و با القابی چون ناجی ایران یاد کرده است. محمدرضا پهلوی در اکثر مواقع ستایشگر پدرش است، او بسیاری از اقدامات پدرش را اقداماتی به جا و درست دانسته و او را معمار ایران معرفی کرده است.
محمدرضا پهلوی بعد از آنکه به حکومت رسید، به مانند پدرش روش دیکتاتوری را برگزید. این روش گرچه بعد از کودتای 28 مرداد تشدید شد و عوامل متعددی همچون حمایت کشورهای غربی در آن موثر بود، اما متاثر از دوران کودکی محمدرضا نیز بود.
جالب آن است که تعریف شاه ایران از دموکراسی با تعریف برخی از حامیان داخلی و خارجی او متفاوت بود و هر یک بنا بر منافع و نگرش سیاسی خود به آن مینگریستند. با این حال همه این افراد و گروهها در یک مفهوم که در مقابل دموکراسی قرار داشت، هم نظر بودند و آن سرکوب مردم برای پیشبرد اهداف خاص بود.
شاه از روش دیکتاتورمأبانه خود در حکومتداری آگاه بود. از این رو همواره وحشت اعتراض و شورش مردم علیه خود را در سر میپروراند. این موضوع با انقلابات و یا کودتاهای مردمی علیه حکومتهای دیکتاتوری بیش از پیش تشدید میشد و خشم و ترس شاه را برمیانگیخت.
واکنش دیکتاتورمآبانه شاه با مسئولان و نهادهای مدنی باعث شده بود تا بسیاری از آنان جرأت هیچ گونه مخالفت یا اظهارنظری را نسبت به مسائل کشور نداشته باشند. تا جایی که دوستان نزدیک شاه همچون علم نیز سعی میکرد با طفره رفتن از مسائل مختلف، از هر انتقادی نسبت به شاه پرهیز کند.
کارکرد نیروهای نظامی در حکومت شاه بر خلاف سایر کشورهای دیگر، تنها به عملکرد نظامی محدود نبود بلکه این نهاد نظامی در کارهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، عمرانی و سایر بخشها نیز دخالت گسترده داشت