زندگی و مرگ میرزایعقوب، روایتگر تضاد عمیق میان عقیده ظاهری و باور باطنی است. او که اسلام را تنها به مثابه ابزاری برای نفوذ اجتماعی در راه رفرمهای فکریاش میدید، در لحظه مرگ، با وصیت برای دفن شدن در گورستان آباء و اجدادی، رسماً بر این ریاکاری روشنفکرانه مهر تأیید زد؛ داستانی که با نبش قبر و کشمکش بر سر جسد او به اوج تراژیک خود میرسد.




