۳
plusresetminus
ابوالحسن بنی‌صدر متولد دوم فروردین 1312 در باغچه از توابع همدان، دوران تحصیل خود را در همدان و تهران گذراند. بنی‌صدر باوجود این که در خانواده‌ای روحانی بزرگ شده بود و پدرش از جمله روحانیون معروف همدان بود؛ اما به گفته خودش جو خانواده‌اش «فضای ضد آخوندی» تمام عیاری داشت.
چرا بنی​ صدر برکنار شد؟
او در جوانی رفته رفته با سیاست آشنا شد و در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت دو بار بازداشت شد و مدت کوتاهی را در زندان گذراند. ابوالحسن بنی صدر پس از سرکوب قیام 15 خرداد 42 و منحل شدن جبهه ملی دوم، به فرانسه رفت و در آنجا به همراه برخی، فعالیت های خود را تحت عنوان جبهه ملی سوم پی گرفت، اما طولی نکشید که اختلافات شدیدی با کنفدراسیون دانشجویان خارج کشور پیدا کردند و بر اثر این درگیری ها، ابتدا جبهه ملی سوم و در پی آن کنفدراسیون متلاشی شد. در سال های اولیه دهه 50، بنی صدر که سال ها از فعالیت های سیاسی دور افتاده بود و در فرانسه زندگی می کرد و بعضا به اتفاق دکتر نقی زاده در انگلیس گاهنامه «خبرنامه جبهه ملی» را منتشر می ساخت، به اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا نزدیک شد. با نزدیک شدن به یک تشکل اسلامی دانشجویی، دور تازه ای در حیات سیاسی بنی صدر آغاز شد و زمانی که حرکت انقلابی مردم ایران شدت گرفت، روابط بنی صدر نیز با انقلابیون و پیروان امام نزدیک تر شد.

پس از پیروزی انقلاب

همزمان با بازگشت امام به ایران در 12 بهمن، بنی صدر از جمله کسانی بود که در این سفر با ایشان همراه بود. در آن زمان وی چهره ای ناشناخته برای مردم بود، اما بعد از گذشت سه روز از ورودش به ایران، سلسله سخنرانی هایی در دانشگاه صنعتی شریف داشت که ده روز به طول انجامید. از این پس بسیاری او را در لباس یک روشنفکر دینی که سعی دارد با استفاده از مفاهیم و مضامین قرآنی و اسلامی پیوندی با دنیای متمدن غرب برقرار کند، می شناختند.

کم کم زمینه عضویت او در شورای انقلاب مطرح شد و با قطعی شدن این موضوع، از این پس در بیشتر روزنامه ها، عکس و خبر او درج می شد.

پیش به سوی ریاست جمهوری

وی در این مقطع یکی از منتقدان تند و تیز کابینه دولت موقت هم بود و در ساختار اقتصادی از جمله مدافعان سرسخت ملی شدن بانک ها و اقتصاد بدون بهره بود. از طرف دیگر تجربه حضور در وزارت اقتصاد و دارایی و امور خارجه را هم داشت. همه این عوامل باعث شد او به عنوان یکی از چهره های مطرح برای انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری شناخته شود؛ بویژه آن که وی قبل از مطرح شدن این فکر، روزنامه «انقلاب اسلامی» را ـ با این هدف که صرفا در خدمت انقلاب ایران باشد ـ تأسیس و راه اندازی کرد که عملا این نشریه به سخنگوی تبلیغاتی وی در انتخابات و دوران ریاست جمهوریش تبدیل شد.

بالاخره در 5 بهمن 58 اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و مردم برای انتخاب رئیس قوه مجریه پای صندوق های رای رفتند و بنی صدر با رای بالا به عنوان اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.

دفتر هماهنگی های مردم و رئیس جمهوری

بنی صدر بعد از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری به منظور تجدید این موفقیت، اقداماتی را برای جلب توجه مردم و کسب آرای آنان جهت انتخابات و راهیابی نامزدهای مورد حمایت خود به مجلس آغاز کرد که تاسیس دفتر همکاری های مردم با رئیس جمهوری از جمله این اقدامات بود، اما در انتخابات مجلس، حزب جمهوری اسلامی در تهران و دیگر شهرستان ها موفق به کسب اکثریت آرا شد که این مساله نارضایتی رئیس جمهور و سازمان مجاهدین خلق و ملی گراها را در پی داشت.

چالشی به نام تعیین نخست وزیر

همگان می دانستند که چالش اصلی میان مجلس و رئیس جمهور بر سر انتخاب نخست وزیر خواهد بود. بنی صدر با رندی سعی در جلب نظر امام و بیت ایشان برای بهره برداری های سیاسی داشت و به همین دلیل مرحوم احمد خمینی را به عنوان نخست وزیر پیشنهاد کرد که مورد قبول امام واقع نشد.

بنی صدر در اقدام بعدی، مصطفی میرسلیم، سرپرست شهربانی کل کشور و از اعضای حزب جمهوری اسلامی را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد که باوجود حدس و گمان های اولیه، او هم موفق به کسب آرای لازم نشد.

علی اکبر ولایتی دیگر نامزد پیشنهادی بنی صدر برای تصدی نخست وزیری بود که او نیز موفق به جلب نظر مجلس نشد. در نهایت تصمیم گرفته شد تا کمیته منتخب نمایندگان و شورای انقلاب و رئیس جمهور برای تعیین نامزد نخست وزیری اقدام کنند و این کمیته در مورد محمدعلی رجایی به توافق رسید.

بنی صدر از همان ابتدا با انتخاب رجایی به عنوان نامزد پیشنهادی برای نخست وزیری موافق نبود و حتی پس از انتصاب او به نخست وزیری هم تا مدت زیادی از امضای حکم او خودداری کرد.

اما بنی صدر در مسیر فعالیت کابینه، علاوه بر انتخاب وزرا، کارشکنی های متعددی را صورت می داد و در مواردی احکام صادره از سوی نخست وزیر را ملغی و بی اعتبار می خواند.

چرخ اجرایی اداره کشور به کندی در حال چرخش بود و نمایندگان مجلس برای این که روند امور برای پیشبرد اهداف کابینه دولت تسهیل شود، تصویب لایحه دوفوریتی تعیین سرپرست برای سه وزارتخانه امور اقتصادی و دارایی، امور خارجه و بازرگانی را در دستور کار قرار دادند.

اقدام نمایندگان مجلس ، خشم بنی صدر را برانگیخت. وی در سخنرانی های عمومی خود از استبداد، دیکتاتوری، خودمحوری و تمامیت خواهی یک گروه سیاسی شکایت و در غائله 14 اسفند 1359 شدیدترین حملات را نثار مجلس و شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی کرد. اجتماع مردم در این روز در دانشگاه تهران ـ همزمان با سالگرد تولد دکتر مصدق ـ به صحنه درگیری نیروهای موافق و مخالف وی مبدل شد.

امام خمینی و بنی صدر

در این میان تلاش های امام برای حفظ وحدت میان مسئولان و سران قوا حاوی نکاتی جالب توجه بود. امام ابتدا از هیچ اقدامی برای حمایت از بنی صدر فروگذار نکرد و همواره در سخنرانی خود مردم را به حمایت و پشتیبانی از دولت فرا می خواند و از آنها می خواست با صبر انقلابی مشکلات را تحمل کنند، اما وقتی میزان گزارش تخلفات و مشکلات موجود در سازمان ها و ادارات دولتی افزایش یافت، امام در دیدار با خانواده شهدا، رئیس جمهور را مورد عتاب قرار داد و اعلام کرد:... این ادارات دولتی و وزارتخانه ها و همه گروه هایی که در اداره ممکت مشغول هستند، جواب شماها را چی می دهند که باز هم در عین حالی که سفارش شده است که این کاغذبازی های مزخرف را و این کارهای ضد انقلابی را نکنید... همیشه نمی شود که با حرف مردم را قانع کرد... تا کی صبر کند ملت ایران و تا کی شما می خواهید اصلاح کنید امور را؟... باید به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح می کنیم.( صحیفه نور)

زمانی که بحث انتخاب نخست وزیر و رأی اعتماد به کابینه داغ بود امام با صراحت از اختلاف نظر موجود در میان مسئولان نظام ابراز گلایه کرد و به صورت مساوی همه آنها را چنین مورد خطاب قرار داد: دولت بخواهد مجلس را تضعیف کند، مجلس بخواهد رئیس جمهور را تضعیف کند، تمام اینها برخلاف مکتب اسلام است، مخالف با اسلام است... این آقای رئیس جمهور با مجلس، مجلس با رئیس جمهور؛ چرا این طور رفتار می کنند؟ چرا باید این طور باشد که صدای مردم دربیاید؟ من نصیحت به آنها می کنم. (صحیفه نور)

در همان دوران یکی از مهم ترین حوادث تاریخ معاصر ایران یعنی تجاوز عراق به ایران به وقوع پیوست. شرایط کشور در آن زمان بحرانی بود و دیگر فرصتی برای دمیدن بر آتش اختلاف نبود. با توجه به وضع حساس منطقه در آن زمان و ضرورتی که برای حفظ وحدت میان مسئولان احساس می شد امام خمینی وارد عرصه عمل شده و حمایتی موثر از رئیس جمهور به عمل آورد، اما ظاهرا هیچ یک از این حمایت ها در نظر رئیس جمهور مقبول نیفتاد و او تلاش کرد با بی اثر کردن حرف نخست وزیر، دلایل ناکارآمدی سیاسی و اقتصادی را متوجه کابینه محمدعلی رجایی کند و از سوی دیگر در جبهه های جنگ از نیروهای بسیجی و سپاهی که جزو منتقدان فرماندهی او در جنگ بودند سلب اختیار کند و سرانجام با توجه به تشدید بحران در عرصه اداره جنگ، سرانجام امام ناچار شد وی را از فرماندهی کل نیروهای مسلح برکنار کند.

بنی صدر و حامیان او که متوجه وخامت اوضاع شدند، سعی کردند آب رفته را دوباره به جوی برگردانند و البته در این هدف نه تنها درصدد جبران گذشته نبودند بلکه راه چاره را در کارشکنی دیدند و به همین دلیل سعی کردند با برگزاری راهپیمایی علیه لایحه قصاص که از سوی دولت محمدعلی رجایی به مجلس تقدیم شده بود، ضمن نشان دادن امکانات نافرمانی خود اوضاع را به نفع خود تغییر دهند.

تدارک بزرگ برای چنین اقدامی فراهم شد، اما رهبر انقلاب این بار تنها به نصیحت بسنده نکرد و با کلامی قاطع ضمن اعلام مغایر بودن اساس این راهپیمایی، زمینه عزل بنی صدر از مقام ریاست جمهوری را با ایراد چنین سخنانی مهیا کرد: ...متاثرم از این که با دست خودشان اینها گور خودشان را کندند. من نمی خواستم این طور بشود. من حالا هم توبه را قبول می کنم... حالا هم بروند توی رادیو و تلویزیون توبه کنند و بگویند ما تا حالا خطا کردیم، اشتباه کردیم مردم را دعوت کردیم به شورش، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بود... من چندین بار به این آقا (بنی صدر) گفتم آقا این جمعیت تو را به باد فنا می دهد و این افرادی که دور تو جمع شده اند، بعضی از اینها یک گرگ هایی هستند که تو را به باد فنا می دهند، گوش نکرد، حالا هم دیر نشده، آقایانی که متدینند، اعلام کنند به این که این دعوت به راهپیمایی، دعوت بر ضد اسلام است. چنانچه صریحش این است و آن آقا هم بروند عذرخواهی کنند از ملت، بگویند ملتی که به من رأی داد، مطابق رأی آنها عمل نکردم... الان هم من نصیحت می کنم این جمعیت متدین نهضت آزادی را و آقای رئیس جمهور را، الان هم من نصیحت می کنم که آقا شماها دست بردارید از این سنگ اندازی جلوی چرخ اسلام، دست بردارید از این تضعیف روحانیت و تضعیف ملت و روحیه ملت...(همان، جلد 15، ص 19)

پیامدهای این حادثه به حدی بود که امام برای ختم غائله راسا اقدام کردند و برای حل اختلاف بین مسئولان نظام، دستور تشکیل کمیته ای را صادر کردند. در این کمیته، آیت الله مهدوی کنی، شیخ شهاب الدین اشراقی از طرف بنی صدر و شیخ محمد یزدی از طرف حزب جمهوری اسلامی عضو بودند و مهدوی کنی در این هیأت به عنوان نماینده امام انتخاب شد. (صحیفه امام، ج 14، ص 248) بعد از بحث و بررسی فراوان بنابر نظر هیأت، موارد تخلف رئیس جمهوری از وظایف قانونی اش اعلام شد. (خاطرات آیت الله محمد یزدی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 506)

عزل بنی صدر و تظاهرات مسلحانه

سرانجام با توجه به قانون شکنی و التزام نداشتن بنی صدر به مصوبات کمیته حل اختلاف، طرح بررسی عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور در دستور کار مجلس قرار گرفت.بنی صدر برای فرار از دستگیری از روز بیست وپنجم خرداد به مخفیگاه رفت و در ایام اختفا، برای امام خمینی نامه‏ای نوشته و ایشان را به آنچه رعایت قانون خوانده بود، دعوت کرد.

در روز بیست وششم خرداد سازمان مجاهدین خلق در حمایت از بنی صدر وارد عمل شد و با انتشار اطلاعیه ای تهدیدآمیز مردم را به پشتیبانی از بنی صدر فراخواند.

متن این اطلاعیه نشان می داد این سازمان به منظور مقابله با تصمیم مجلس و امام درصدد اقدامی متقابل و خشونت آمیز است.

در ادامه تحولات آن ایام، بیست وهفتم خرداد آیین نامه بررسی عدم کفایت رئیس جمهور در مجلس به تصویب ‏رسید و در روز سی ام خرداد تظاهراتی با حضور هواداران بنی صدر برگزار شد که به خشونت کشیده شد و عده‏ای از جمله عذرا حسینی همسر بنی صدر دستگیر شدند.

سازمان مجاهدین بعدازظهر همان روز با بالا بردن عکس های رجوی و تغییر شعار و توسل به قهر، فضای متشنجی را در کشور به وجود آورد.

در روز سی ویکم خرداد سال 60 بحث عدم کفایت سیاسی در صحن علنی مجلس مطرح شد و شمار زیادی از موافقان در این زمینه سخنرانی کردند و در نهایت 177 نفر به بی کفایتی او رأی دادند، اما رضا اصفهانی، هرای خلطیان، محمد مجتهد شبستری، محمدجواد حجتی کرمانی، محمد خلیلی، غلامعلی شهرکی، محمدهادی برومند، محمد شجاعی، محمد رجاییان، سید محمدمهدی جعفری رأی ممتنع دادند و تنها صلاح الدین بیانی رأی مخالف به طرح بی کفایتی سیاسی رئیس جمهوری داد.این مساله فرار او به همراه مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق را در پی داشت. جالب آن که وی برای شناخته نشدن، از آرایش زنانه استفاده کرد و حتی یکی از هواپیماهای ایران را هم ربود.

بعد از این که مجلس رأی به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور داد، رهبر انقلاب طی سخنانی با تشریح عملکرد ابوالحسن بنی صدر ابراز کرد: من کراراً به او گفتم که حسابت را از این منافقین جدا کن و اعلام کن به این که شماها از اسلام نیستید و شماها به من ارتباط ندارید. نپذیرفت و دید آنچه دید و من امیدوارم توبه کند تا خدای تبارک و تعالی او را بیامرزد و در آن عالم روسیاه نباشد... شما از اینهایی که دیروز پریروز ریختند در خیابان ها و آن همه جنایت کردند و اعلام کردند که ما بر خلاف جمهوری اسلامی مسلحانه جنگ می کنیم، شما از اینها تبری کنید. من صلاح شما را می خواهم، من علاقه دارم به بسیاری از شما و شما توجه ندارید. من باید بگویم که شماها با این که در سیاست بزرگ شدید، شم سیاسی ندارید، چنانچه آقای بنی صدر هم شم سیاسی نداشت. من الان هم نصیحت می کنم آقای بنی صدر را به این که مبادا در دام این گرگ هایی که در خارج از کشور نشستند و کمین کردند بیفتید و این آبرویی که از دست دادید، بدتر بشود. (همان، ج 14، ص 34)

اقامت در پاریس

با این حال بنی صدر در فرانسه ـ محل اقامت فعلی خود ـ دست از فعالیت علیه جمهوری اسلامی بر نداشت و ابتدا به همکاری با مسعود رجوی و یارانش پرداخت که البته به دلیل برخی اختلافات و پافشاری هر یک از این دو نفر بر نظریات خود، بعدا از یکدیگر فاصله گرفتند.

او فعالیت های مطبوعاتی خود را در خارج از کشور از سرگرفت و تاکنون نیز انقلاب اسلامی در هجرت را منتشر می کند. هرازگاهی هم به فراخور متقضیات روز و مناسب با حال و هوای سیاسی کشور، اعلامیه ها و بیانیه های هشدارگونه ای را منتشر می کند و اتهامات گوناگونی را علیه متولیان جمهوری اسلامی عنوان کرده و همواره درصدد القای این مطلب است که تنها انقلاب در سایه تدابیر او می توانست به سرمنزل مقصود برسد. این امر نشان می دهد این نگاه کاملا خودمحورانه بنی صدر در طول دوران ریاست جمهوری و مسئولیت وی در نظام جمهوری اسلامی همچنان وجود داشته و هنوز هم در او جریان دارد.
 
https://www.cafetarikh.com/news/27346/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما