۴
plusresetminus
نفوذ چریک­‌های وابسته به روس و انگلیس و عناصر بهائی که گاه حتی به نام کمونیسم در میان جنگلی‌­ها قرار می­‌گرفتند، باعث ایجاد فتنه و آشوب در صفوف نهضت شد و نهضت را دچار آشفتگی و از هم‌گسستگی کرد. سرانجام در 11 آذر ماه 1300 پس از گذشت شش سال و نیم با شهادت سردار جنگل این نهضت به پایان رسید.
نقش عوامل انگلیس در شکست نهضت جنگل

ایران در دوره‌­ی نهضت جنگل شرایط خاصی را دارا بود، شرایطی که هر ایرانی وطن‌خواهی را به چاره‌اندیشی برای مقابله با این وضعیت وا می‌داشت. انقلاب مشروطه که برای محدود ساختن استبداد متکی به استعمار به وجود آمده بود، از دامن استبداد به هرج و مرج افتاده و اوضاع کشور را بحرانی کرده بود.

در بحبوحه­‌ی نزاع مشروطه خواهان با محمدعلی‌شاه، امضای قرارداد 1907 توسط روس و انگلیس، شمال ایران را منطقه­‌ی نفوذ روس و جنوب ایران را منطقه­‌ی نفوذ انگلیس قرار داد، با این وجود منطقه‌ی بی‌طرف دولت مرکزی نیز از دخالت­‌های این دو قدرت مصون نبود. چنانکه مجلس اول که با دخالت قوای روس به توپ بسته شد، پس از بازگشایی بار دیگر با اولتیماتوم این دولت در سال 1911م به بهانه اخراج مورگان شوستر آمریکایی به تعطیلی کشانده شد.

با بسته شدن مجلس، انگلیسی­‌ها در منطقه تحت نفوذ خود، پلیس جنوب را تأسیس کردند و روس­‌ها علاوه بر اشغال نظامی مناطق تحت نفوذ خود، به قلع و قمع مخالفان پرداختند، به طوری که در مشهد حرم مطهر امام رضا(ع) را به توپ بستند و در تبریز جمعی از آزادی­خواهان را به همراه ثقه‌الاسلام در روز عاشورا به دار آویختند و در رشت نیز شمار دیگری از جمله شریعتمدار کرگانرودی و یوسف‌خان جوبنه‌­ای را اعدام کردند.
مشاهده این فجایع اعضای هیئت اتحاد اسلام و میرزا کوچک‌خان را آسوده نگذارد و حس دفاع از دین و ملت و چاره‌اندیشی را در او تحریک و به عمل وا داشت و برای جلوگیری از تجاوزات آنان شهر رشت را برای شروع قیام خود انتخاب کرد.


تشکیل نهضت جنگل
نهضت جنگل از جریان­‌های سیاسی مهم تاریخ معاصر در راستای مبارزه با استبداد و استعمار است که توسط میرزا یونس، مشهور به میرزا کوچک، فرزند میرزا بزرگ (م 1259ش) از اهالی استادسرای رشت شکل گرفت. میرزا از طلاب مدرسه جامع رشت بود که به مشروطه‌خواهان پیوست و در این راه مجاهدت­‌های فراوانی کرد. وی در زمان بسیج قوای رشت برای تصرف پایتخت، فرماندهی یک دسته از جنگ‌آوران را به عهده داشت و در فتح تهران شرکت کرد.[1]

در سال 1329ق هنگامی که محمدعلی‌میرزا به پشتیبانی روسیه برای دستیابی دوباره‌ی قدرت ترکمن­‌ها را به طغیان وا داشت، میرزا داوطلبانه به گرگان رفت و در این رویارویی زخمی شد و برای معالجه به باکو فرستاده شد.[2] مقارن ختم غائله­‌ی محمدعلی‌میرزا به گیلان بازگشت و به همراه تعدادی از طلبه­‌های رشت و انزلی انجمنی به نام مجمع روحانیون را برپا کرد، اما فعالیت­‌های میرزا که در این مجمع با هدف مبارزه با استعمار و استبداد به تربیت نیروهای نظامی می‌پرداخت،[3] باعث شد، به دستور سرکنسول روس، به مدت پنج سال محکوم به ترک شهر شود و ناچار مدتی در تهران سکونت گزید.[4]

میرزا کوچک­‌خان در تهران درحوزه­‌های علمیه محمودیه، مروی و صدر به تحصیل پرداخت و در این مدارس از محضر اساتیدی همچون شیخ‌عبدالنبی نوری (از شاگردان برجسته‌­ی میرزای شیرازی)، سیدحسن مدرس و شیخ‌ محمدحسین یزدی (نماینده دوره اول، دوم و سوم مجلس شورای ملی) بهره برد. [5]
در مدت اقامت میرزا در تهران و با مشاهده آشفتگی­‌ها و آشوب­‌طلبی مشروطه‌خواهان تا حدود زیادی دچار یأس و سرخوردگی شد؛ چرا که بسیاری از مشروطه‌خواهان برای تحقق عدالت اسلامی به صف مجاهدان پیوسته، مشروطه را برای عدالت و آزادی مردم از بند استبداد می‌خواستند، اما آنچه در سال­‌های بعد از فتح تهران اتفاق افتاد، هم‌پیمانه شدن با مستبدان[6] و وابستگی بیش از پیش به سفارت انگلستان بود. این دلایل به همراه روحیه‌­ی مذهبی و اصلاح‌خواهانه میرزا باعث شد، تا وی پس از رایزنی با برخی آزادی‌خواهان و مذاکره با مبلغینی که از طرف دولت عثمانی برای دعوت به اتحاد اسلام وارد تهران شده بودند، جذب نظریه‌ی اتحاد اسلام شود. با وجود ممنوع بودن از رفتن و سکنی گزیدن در گیلان، تهران را به قصد زادگاهش ترک کرد و پس از مدّتی زندگی مخفی، با فراهم شدن زمینه مبارزه در این شهر، هیئت اتحاد اسلام را با جمعی از علما و متعمدین در گیلان تشکیل داد.

هیئت اتحاد اسلام سازمانی بود که به وسیله سید جمال‌الدین اسدآبادی، سید عبدالرحمن کواکبی (صاحب کتاب طبایع‌الاستبداد)، رشید رضا (مؤسس مجله المنار) و شیخ‌ محمد عبده (رئیس دانشگاه الازهر) به وجود آمد و هدف آن وحدت مسلمانان به منظور مبارزه با استعمار و ایجاد یک وزنه سیاسی جهانی برای دنیا اسلام بود. هر چند سید به اهداف عالیه خویش نرسید، اما طرحی را در جهان اسلام پایه‌­ریزی کرد که بعدها بناهای عظیمی بر آن استوار شدند، به طوری که در ایران چند تن از رجال سیاسی و روحانیون مشهور مانند: سید محمدرضا مساوات، سید محمد کمره­‌ای، سید یحیی ندامانی(ناصرالاسلام)، میرزا طاهر تنکابنی و سید حسن مدرس به فکر ایجاد انجمن یا سازمانی به نام اتحاد اسلام افتادند و تلاش­‌های فراوانی نیز به کار بردند؛ اما سرانجام میرزا کوچک‌خان توانست با تشکیل هیئت اتحاد اسلام، این آرزو را جامع عمل پوشاند.[7]

بعضی از نویسندگان، سیاست اتحاد اسلام را یک سیاست نامرئی از سوی دولت عثمانی برای جلب حمایت مسلمانان داخل و خارج امپراطوری می‌­دانند. نویسندگانی نظیر ابوالحسن‌میرزا معروف به شیخ‌الرئیس در رساله‌­ای به نام اتحاد اسلام در این خصوص می‌نویسد:

 «بهترین امید برای حفظ مسلمانان از انحطاط، گردن نهادن آنها به رهبری عبدالمجید، این سلطان فرزانه­‌ی منورالفکر است که در صدد متحد ساختن جهان اسلام برآمده است.»[8]

همان­ طور که اشاره شد، هیئت اتحاد اسلام در ایران با اسامی برخی رجال سیاسی و روحانی نظیر سیدحسن مدرس، سیدمحمدرضا مساوات و... شناخته شده است که هیچ‌گونه شواهد تاریخی دال بر فعالیت همسو و منطبق این گروه با اتحاد اسلام ترکیه وجود ندارد. این همان مطلبی است که میر احمد مدنی (عضو شورای اتحاد اسلام و مدیر روزنامه پرورش) در خاطراتش به بیان آن می‌پردازد:

«عنوان اتحاد اسلام مفهوم سیاسی آن یعنی استفاده از نیروی مسلمانان در برابر قدرت­‌های متجاوز مورد نظر بوده است و همان‌طور که این عنوان در ایران به معنی پیروی از سیاست عثمانی در میان دولتمردان ایرانی نبود، در میان جنگلی­‌ها نیز وابستگی آنان به مقام و یا گروه خاصی منظور نبوده است.»[9]

از طرف دیگر، برخی از نویسندگانِ جریان درباری یا کمونیستی کوشیده‌اند تا رابطه نهضت جنگل را با اتحاد اسلام زیر سؤال برده، به انکار آن بپردازند. از میان آنان تحلیل «خسرو شاکری» در مورد ارتباط نهضت جنگل با اتحاد اسلام جالب توجه است:

«اتحاد اسلام در بهترین حالت نهادی مشورتی بود که عملکرد آن فراهم آوردن یک پایگاه سیاسی گسترده­‌تر و اعتبار سیاسی برای کوچک‌خان در برابر حملات مخالفان به عنوان یک رهبر دیکتاتور بود.»[10]

در حقیقت نویسندگان جریان چپ برآنند تا رویکرد اسلامی نهضت جنگل را ماهیتی کمونیستی ببخشند، در حالی­ که میرزا کوچک‌خان به عنوان رهبر این جریان و بسیاری از عناصر نهضت مطالبی را برخلاف این مدعا بیان می‌­کنند. کوچک‌خان در سخنانی که در نشریه نهضت جنگل به چاپ رسیده، می‌نویسد:

«بلی ما به نام [اتحاد اسلام] قیام کردیم و به این جمعیت مقدّس منتسبیم، ولی باید دانست که طرفدار اتحاد اسلامیم به نام ساده (انما المؤمنین إخوه) یعنی می­‌گوییم در این موقع که تشتت کلمه و اختلاف اسلامیان مسلمان را به دست دشمن عمومی ذلیل و زبون کرده نباید مسلمانان برادرکشی کنند و به نام سنّی و سایر عناوین مذهبی به جان هم افتاده و مجال استفاده به دشمن عمومی بدهند...»[11]

در آغاز نهضت جنگل مرکز ثقل و مغز متفکر آن را هیئت اتحاد اسلام که همه افرادش ـ به استثنای چند نفر ـ از علما بودند، تشکیل می‌­داد. افرادی نظیر شیخ‌بهاءالدین املشی، شیخ‌عبدالسلام، حاج‌شیخ‌علی حلقه‌سری علم‌الهدی، سیدعبدالوهاب صالح، حاج‌سیدمحمود روحانی و شیخ‌محمود کسمائی و میرزا کوچک‌­خان که همه از اعضای برجسته­‌ی هیئت اتحاد اسلام به شمار می‌رفتند.

گروه‌­ها و جریان­‌های فعال در نهضت جنگل
نهضت جنگل بر اساس طرح هیئت اتحاد اسلام برای مبارزه نظامی با استعمار تشکیل شد. در روند حرکت این نهضت جریان نفوذی یا چپ و... به آن ورود پیدا کرد، جریان چپ که عموماً دور احسان‌الله‌خان گرد آمده بودند، فاقد اعتقادات مذهبی و بعضاً علیه مذهب به تبلیغ می­‌پرداختند.12] میر احمد مدنی (عضو شورای «اتحاد اسلام» و مدیر روزنامه پرورش) در خاطرات خود، همراهان میرزا کوچک را به صورت دو دسته متمایز تقسیم می­‌کند و می­‌نویسد:
«یک عده از احرار برجسته که از اول طلوع آزادی ایران تا خاتمه انقلاب جنگل همه اوقات با میرزا کوچک هم‌عقیده و هم‌قدم بوده و در تمام سوانح و حوادث با او همراه و دقیقه‌­ای از عقیده پاک و نمونه راسخ و محکم خود منحرف نشده‌­اند. دسته دیگر، از همراهان سست‌عقیده و منفعت‌پرست بودند که در جریان انقلاب از آزادی‌طلبی و وطن‌خواهی منصرف گشته و در اثنای فداکاری دنبال منافع خصوصی رفته و مسلک و مرام و تمام منافع ملی و مملکتی را به بیگانگان و خائنین داخلی فروختند.»[13]

جریان چپ زمانی توانست موقعیت مطلوبی را به دست آورد که حزب کمونیست ایران به نهضت جنگل وارد شدند. احمد کتابی نویسنده کتاب «سرزمین میرزا کوچک‌­خان» در تبیین سیاست‌­های نهضت جنگل می­‌نویسد:

«معتقد به انجام تغییرات سریع انقلابی و خواستار اتخاذ برنامه‌­ها و سیاست­‌های شدید و سریع در جهت الغای مالکیت و برقراری مظاهر به اصطلاح تجدد بودند. در صورتی که میرزا کوچک‌خان و پیروانش بیشتر خصلت ضداستعماری و ضداستبدادی و جنبه عدالت‌خواهی و تساوی‌طلبی مبتنی بر اندیشه‌های مذهبی داشت.»[14]

موضع­گیری‌ها و تناقضات جریان چپ، حتی زبان طرفداران مارکسیست را نیز به انتقاد از آنها گشود، چنان‌که «ایوانف» مورخ معاصر روسی، از موضع­گیری­‌های غیر منطقی چپ­گرایان روسی در برابر میرزا کوچک‌خان انتقاد کرده است.[15] علاوه بر این دو جریان، عناصر نفوذی دیگری از جمله برخی از عناصر وابسته به تشکیلات بهائیت در درون نهضت جنگل رخنه کرده و به‌تدریج شروع به جاسوسی و توطئه کردند.

جایگاه عناصر بهائی در نهضت جنگل
از جمله این بهائیان احسان­‌الله‌خان دوستدار است. وی از تحصیل‌کردگان مدرسه تربیت بود.[16] که پس از پیروزی انقلاب مشروطه در سال 1325ق به عضویت انجمن حقیقت از انجمن­‌های ساری در آمد. در زمان قیام گیلانیان در دوره استبداد صغیر و ماجرای فتح تهران شرکت داشت و همزمان با شروع جنگ جهانی اول و تشکیل دولت موقت در کرمانشاه، به قوای این دولت پیوست، اما این همکاری چندان به طول نینجامید و به دلیل اختلاف با نظام‌السلطنه مافی، رئیس دولت موقت به تهران باز‌گشت.[17]

احسان‌­الله‌خان با بازگشت به تهران به کمیته مجازات از انجمن­‌های تروریستی پیوست که توسط عناصر بهائی نظیر ابوالفتح‌­زاده و منشی‌­زاده هدایت می­‌شد و در ترور میرزا محسن مجتهد شرکت کرد. در همین ایّام نظمیه احسان­‌الله‌خان را دستگیر کرد، ولی با تمهیداتی آزاد شد، اما بار دیگر با دستگیری بهادرالسلطنه کردستانی (عضو دیگر کمیته مجازات) و اعترافات وی، اعضای دیگر کمیته مجازات از جمله احسان‌الله‌خان دستگیر شدند.[18]

دوستدار این بار نیز توسط عبدالله بهرامی از زندان نجات پیدا کرد[19] و در 21 مرداد 1296 به نهضت جنگل پیوست. به نظر می‌­رسد، احسان­‌الله‌خان با مأموریت به شمال رفت و توانست با ایجاد ارتباط با محمودرضا از هم شاگردان میرزا و از طلاب مدرسه جامع رشت به میرزا نزدیک شود،20] به گونه‌­ای که میرزا کوچک‌خان اداره ممالک لاهیجان و تنکابن را به همراه دو هزار مرد مسلح در اختیار وی گذاشت.[21]

با ورود احسان‌­الله‌خان به نهضت جنگل، دیگر عناصر بهائی همچون میرزا رضا افشار (پیشکار مالیه گیلان و عضو کمیته اتحاد اسلام، مسئول مالی نهضت)، سردار محیی (عبدالحسین‌خان معزالسلطان)، غلامحسین نعیمی و غلامحسین ابتهاج نیز وارد نهضت شدند.

نقش بهائی‌ها در انحراف و شکست نهضت جنگل
تسلط نیروهای ارتش سرخ بر قفقاز به‌ تدریج آن‌ها را به مرزهای ایران نزدیک کرد و در اردیبهشت 1299 وارد انزلی شدند. در این زمان نیروهای جنگلی با حمایت ارتش سرخ بر گیلان و مرکز آن رشت مسلط شد و جمهوری شورایی گیلان را اعلام کرد که عنصر شناخته شده بهائی، احسان‌الله‌خان نیز عضو آن بود.[22]
در نهم تیر 1299 کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به رهبری احسان­‌الله‌خان اعلام کرد که میرزا کوچک‌خان از سمت­‌های خود در انقلاب معزول است و در هجدهم تیر1299  میرزا کوچک‌خان به عنوان اعتراض به این جریانات شهر رشت را ترک کرد. عبدالله متولی در کتاب «بررسی تطبیقی نهضت جنگل و خیابانی» در مورد علت خروج میرزا از شهر می‌­نویسد:

«ماهیت اصلی احسان­‌الله‌خان بعد از نفوذ بلشویک­‌ها در گیلان روشن می­‌شود. او بدون معطلی مرام سوسیالیستی را پذیرفته و به یک فرد چپ رادیکال مبدل می­‌گردد. در این راه خالو قربان نیز با او همراه می‌­شود. با مخالفتی که میرزا با اقدامات آنها در اجرای مرام و برنامه­‌های کمونیستی کرد، کودتایی بر علیه او ترتیب داد و بعد از رفتن میرزا از رشت اولین جمهوری کمونیستی را در گیلان به وجود آوردند.»[23]

ایوانف از نویسندگان جریان چپ نیز جریان خروج میرزا از شهر را این‌­گونه تعریف می‌­کند:

«عناصر چپ­رو به رهبری احسان­‌الله‌خان در رشت، انزلی و سایر نقاط گیلان دست به مصادره اموال خُرده مالکان، تجار، کسبه، پیشه­‌وران و حتی دهقانان زدند. آنها در آن شرایط علیه دین و قرآن و روحانیت تظاهر و تبلیغ می­‌کردند، تقاضای برداشتن چادر زنان و رفع حجاب را داشتند...»[24]

 میرزا کوچک‌خان نیز در برابر این اقدامات ساکت نمی­‌ماند و در نامه­‌ای به مدیوانی در مورد علت خروج خود از شهر می­‌نویسد: «در آغاز کار به همه ادارات دخالت کردند، به دوایر جمهوری دست گذاشتند و به شورای انقلاب دستور غیرقانونی دادند. به اموال مردم تعرض نموده... در رشت و انزلی به تهیه مفسده پرداختند...»[25]
با عقب‌نشینی میرزا از رشت به جنگل­‌های گیلان، کمیته­‌ای مرکب از احسان­‌الله‌خان، جعفر کنگاوری، خالو قربان و برخی از اعضای حزب کمونیست ایران تشکیل شد و در نهم مرداد 1299 کودتای سرخ علیه نهضت جنگل به وقوع پیوست. هرچند کودتاچیان به میرزا دست نیافتند، ولی در رشت بعضی از سران نهضت را دستگیر کرده، کشتند.[26]

پس از کودتا در مرداد 1299 عناصر چپ­رو و اعضای حزب کمونیست، دولت جدیدی تحت عنوان «کمیته ملی آزادی ایران» به ریاست احسان­‌الله‌خان تشکیل دادند. احسان­‌الله‌خان علاوه بر ریاست دولت جدید، مسئولیت کمیسر خارجه را نیز به عهده گرفت، اما تندروی‌های وی در عرصه‌های اقتصادی و فرهنگی زمینه­‌ساز دوری بخشی از مردم از دولت او شد.[27] با ورود نیروهای دولت مرکزی به رشت، او و هوادارانش رشت را ترک و نیروهای دولتی تا حمام و پیر بازار پیشروی کردند؛ ولی کشتی جنگی ارتش سرخ آنها را به توپ بست و قزاق­‌ها مجبور به عقب‌نشینی و ترک شهر شدند، به طوری که بار دیگر گیلان به دست احسان­‌الله‌خان افتاد.

سرانجام احسان­‌الله‌خان فریب ساعدالدوله سپهسالار تنکابنی را خورد و خودسرانه با نفراتش برای فتح تهران حرکت کرد. از قرار معلوم ساعدالدوله به وی قول داده بود که چنانچه از راه تنکابن به تهران حمله کند، او حاضر است که واحدهای چریکش را در اختیارش بگذارد، لذا احسان­‌الله‌خان به دنبال اجرای این طرح به همراه سه هزار نفر روس و ایرانی در اردیبهشت 1300 راهی تهران شد، اما نرسیده به «پل زغال» توسط نیروهای قزاق به فرماندهی سردار سپه و واحدهای جنگی ساعدالدوله از دو طرف خلع سلاح شدند.[28]

مویسی پرستیس در کتاب «بلشویک‌­ها و نهضت جنگل» معتقد است که این اقدام احسان­‌الله‌خان به در خواست کمیته مرکزی حزب کمونیست صورت گرفته است. ارتش انگلیس که نیروهای خود را در نیمه‌­ی خرداد 1300 از خاک ایران خارج کرده بود، فشار زیادی را برای خروج نیروهای روس از شمال ایران به این دولت وارد ساخته بود، اما کمیته مرکزی حزب کمونیست به رهبری اوژنیکیدزه و گیلالو در آخرین لحظات به علت وجود ابهاماتی مبنی بر خروج سربازان، بار دیگر تلاش کردند تا با به حرکت در آوردن ناگهانی نیروهای تحت فرماندهی احسان‌­الله‌خان تهران را فتح کنند و با این کار امیدوار بودند تا تلفات عظیم و پول­‌های تلف شده در این دوره دوازده ماهه­‌ی مداخله به نام شوروی گردانی ایران و ایجاد جبهه شرقی انقلاب جهانی را توجیه کنند. بعدها پس از شکست کامل آن عملیات، احسان‌­الله‌خان خطاب به د.یو.گوبنر (سیاستمدار شوروری) این طور عنوان می‌کند که او کاملاً از حساس بودن عملیات آگاه بود، اما با انجام این کار دستورات رفیق اورژنیکیدزه را اجرا کرده است.[29]
متعاقب سرنوشت تلخ جنگلی­‌ها به تشخیص «نریمان نریمانف» رئیس شورای کمیسرهای خلق آذربایجان شوروی و به درخواست «تئودور روتشتاین»، سفیر وقت شوروی در ایران از احسان­‌الله خان و شصت نفر از فعّالان نهضت جنگل خواسته شد، ایران را ترک کنند.[30]

چند سال بعد هنگامی­ که تصفیه‌­های گسترده استالین آغاز شد. احسان­‌الله‌خان و مرتبطان با او به عنوان خطرناک­ترین و مخرب­ترین گروه ایرانیان ساکن آذربایجان در 24 آذرماه 1317 دستگیر شدند. در گزارش اتهامات احسان­‌الله‌خان آمده است:

«عاملیت سرویس­‌های اطلاعاتی بریتانیا و ایران، طرفداری پر و پا قرص از فاشیسم، مبلّغ تبلیغات زهرآگین در میان ایرانیان ساکن اتحاد شوروی، عامل تحویل برخی از انقلابیون ایرانی به مقامات ایرانی...»[31]

سرانجام احسان­‌الله‌خان در 19 اسفند 1317 در مسکو به جوخه‌ی اعدام سپرده شد. پس از مرگ استالین در سال 1332 / 1953 و در پی کنگره کمونیست اتحاد شوروی در سال 1335 / 1956 گروهی از قربانیان تصفیه‌­های استالین، از جمله احسان­‌الله‌خان از اتهام خیانت به بلشویک­‌ها مبرا شدند.[32]

از دیگر اقدامات احسان­‌الله‌خان در جریان نهضت جنگل، آزاد کردن غلامحسین ابتهاج (جاسوس شناخته شده انگلیس) از بند جنگلی­‌ها بود.

غلامحسین ابتهاج در سال 1277ش در رشت به دنیا آمد. پدرش ابراهیم ابتهاج‌الملک، مستوفی املاک سپهدار اعظم و بنا به گفته مازندرانی در ظهورالحق از بهائیان مهم و عضو محفل روحانی رشت بود.[33] وی تحصیلاتش را در مدرسه­‌ی رشدیه رشت و سپس مدرسه تربیت تهران آغاز و برای ادامه تحصیل در سال 1292ش راهی پاریس شد، اما یک سال بعد به ایران بازگشت و با شروع جنگ اول جهانی و بسته شدن راه‌های خروج از کشور دوره‌های آموزشی را در مدرسه آمریکایی در رشت گذراند. در سال 1297ش به سمت مترجم در پادگان انگلیسی در رشت درآمد که تا 1299 مشغول به این کار بود.[34] به گفته ابراهیم فخرایی، ابتهاج در این زمان برای دولت انگلیس جاسوسی می­‌کرد و او بود که کاپیتان نوئل جاسوس انگلیسی، میچر آکشوت رئیس انگلیسی بانک شاهنشاهی و مک لارن کنسول انگلیس در رشت را که زندانی جنگلی­‌ها بودند فراری داد. زمانی که هواپیماهای انگلیسی اقامتگاه سران جنگل را در کلاشم بمباران کردند، جنگلی­‌ها ابتهاج را عامل افشای محل دانستند و او را در انزلی دستگیر کردند، اما مدّتی بعد احسان­‌الله‌خان و میرزا رضا افشار او را آزاد کردند و وی پس از آزادی به کنسول انگلیس در رشت پناهنده شد و به کمک برادرش به تهران گریخت.[35] ابراهیم فخرایی علت حمایت احسان­‌الله‌خان و رضا افشار را از غلامحسین ابتهاج به خاطر هم­کیش بودن و انتساب آنها به بهائیت می‌داند.[36]

از دیگر عناصر بهائی شناخته شده­‌ای که در کنار احسان­‌الله‌خان نقش مخرب و توطئه‌­گرانه در نهضت جنگل ایفاء کرد، میرزا رضا افشار[37] پیشکار مالیه گیلان بود. وی در زمان نهضت به همراهی با انقلابیون پرداخت و در کمیته اتحاد اسلام مسئولیت مالی را به دست گرفت. او از افراد ایجادکننده تفرقه در میان سران نهضت بود. افشار در بحبوحه گرفتاری­‌های نهضت 840 هزار ریال پول­‌های جمع‌­آوری شده از مردم برای مصارف جنگی را برداشت و به تهران گریخت و از آنجا به آمریکا رفت.[38]

محمدعلی گیلک (کمیسر فواید عامه نهضت جنگل) از شاهدان عینی نهضت جنگل، در خصوص اختلاس افشار می­‌نویسد:

«افشار رئیس مالیه جنگل و پس از خاتمه جنگ با انگلیسی­‌ها مبلغ هنگفتی اختلاس کرده به معیّت رئیس گمرک (عبدالحسین‌خان ) به تهران فرار کرد و در تهران مورد تعقیب وثوق‌الدوله قرار گرفت و بالاخره به کمک هاوارد کاردار سفارت انگلیس از دست وی نجات یافت. این شخص بعدها وزیر شده و در زمان وزارت باز هم به جرم اختلاس محاکمه و در نتیجه محکوم و از جمیع شئون دولتی محروم گردید.»[39]

خسرو شاکری نیز در کتاب «میلاد زخم» افشار را متولد در یک خانواده بهائی در ارومیه معرفی می‌کند و اختلاس مالی او از نهضت جنگل را این طور شرح می­‌دهد:

«پس از جنگ جهانی اول به اختلاس از اداره مالیه­‌ی رشت دست زد تا با این پول فرش بخرد و به ایالت متحده صادر کند. او برای سرپرسی ساکس نیز کار می­‌کرد...»[40]

ح.م.زاوش نیز در بررسی نقش فراماسون­‌ها در رویدادهای تاریخی، افشار را از جمله عناصر مشکوک و مرموز نفوذی در نهضت می­‌داند که سمت ریاست دارایی گیلان را به عهده داشته و به سهولت قادر به ایفای نقش خود می‌شود و با دو رویی بین دو زعیم اولیه نهضت جنگل یعنی میرزا کوچک‌خان جنگلی و حاج‌احمد کسمائی به ایجاد اختلاف و دسته بندی دامن می‌­زند.[41]

از دیگر کسانی که در نهضت جنگل در کنار احسان‌­الله‌خان قرار داشت، سردار محیی (عبدالحسین‌خان معز السلطان) است. وی از اعضای خاندان اکبر می­‌باشد که برادر او میرزا کریم‌خان رشتی در رابطه با اینتلیجنس سرویس انگلیس دارای شهرت فراوانی بود. حداقل دو تن از برادران میرزا کریم‌خان رشتی و سردار محیی مبصر‌الملک و سعیدالملک، را به عنوان بهائی فعّال می‌شناسیم.[42]

در حقیقت مأموریت سردار محیی در نهضت جنگل را باید برگرفته از سیاست­‌های انگلیسی کمیته آهن یا کمیته زرگنده به ریاست سیدضیاءالدین طباطبائی[43] دانست. این کمیته که به عنوان سازمان سرّی با هدف سرکوب نهضت جنگل و استقرار یک دیکتاتوری آهنین در تهران به وجود آمد. بنا به اظهارات یحیی دولت­‌آبادی، سردارمحیی با ارتباط با کمیته زرگنده و دستورات برادرش به گیلان رفت و با تظاهر به بلشویک بودن وارد نهضت جنگل شد. دولت­‌آبادی در ادامه، از خیانت‌های سردارمحیی پرده برمی­‌دارد و می­‌نویسد:

«باور کردنی نیست مخصوصاً که دیده می­‌شود که دست سیاست بیگانه توسط کمیته زرگنده از بلشویک ساختگی از گیلان درآمده و رل بزرگی بازی می‌­کند، بلی، انگلستان با همین دست، بین میرزا کوچک‌خان، سردسته­‌ی مجاهدین تازه وارد شده را به هم زده، شعله آتش ریاست جمهوری میرزا کوچک‌خان را هنوز درست افروخته نشده، خاموش می­‌سازد.»[44]

خسرو شاکری با اشاره به نقش سردارمحیی در براندازی دولت مجاهدین در غرب کشور، سخنان یحیی دولت‌­آبادی را در خصوص ارتباط وی با انگلیس تأیید می‌کند. وی می‌نویسد:

«با وقوع جنگ [نخست جهانی] به قوای طرفدار آلمان در غرب ایران پیوست و برخی مجاهدان مسلح را رهبری کرد. به گفته­‌ی یک منبع انگلیسی در 1917(1296) مواضع خود را تغییر داده و به سود روسیان و انگلیسیان وارد عمل شد تا کابینه­‌ی صمصام‌السطنه را براندازد. در 1297، ظاهراً به دلیل خدماتش، والی کردستان شد. سپس به گیلان رفت و با دولت وثوق‌الدوله علیه جنگلیان همکاری کرد...»[45]

حضور سردارمحیی در نهضت جنگل کاملاً برجسته بود تا جایی که می‌­توان او را یکی از عوامل برهم زدن رابطه بین میرزا کوچک‌خان و سردسته مجاهدین تازه وارد چپ دانست و همین امر باعث کنار گذاشتن میرزا از ریاست دولت انقلابی شد و پس از شکست نهضت جنگل به همراه احسان‌الله‌خان به شوروی گریخت.[46]

سرانجام نهضت جنگل
سرانجام توطئه مشترک انگلستان، روسیه و بعدها اتحاد جماهیر شوروی و عناصر وابسته به جریان استعماری از بهائیان گرفته تا عنصر قزاق وابسته‌ای چون رضاخان میرپنج در صف مجاهدان این نهضت باعث ایجاد تفرقه شد و قیامی که به هدف برپایی اسلام و برقراری حکومت اسلامی در کل ایران شروع شد با قلع و قمع مجاهدان و پس از شهادت میرزا و اندک یارانش به کلی از بین رفت.

به تعبیر دیگر میرزا کوچک‌­خان در چهار جبهه جنگید: علیه تجاوزات و جنایات انگلستان، علیه تجاوزات و تعدیات روسیه، علیه دولت وابسته به استعمار وثوق‌الدوله، علیه نفاق چپ و مارکسیست­‌های وابسته به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی.

همین مسئله باعث شده که او در روند تاریخ‌نگاری معاصر به دلیل اسلامیت و اتکاء به منافع ملی، اقتدار ملی و وحدت ملی مورد هجمه هر چهار جریان قرار گیرد، به طوری که هنوز هم این جریانات وی را متهم به جدایی‌طلبی و... می‌کنند.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] . حسن فراهانی، روز شمار تاریخ معاصر ایران، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1385، ص 142.

[2] . ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، تهران، جاویدان، 1354، ص 40.

[3] . افشین پرتو، گیلان و خیزش جنگل، رشت، فرهنگ ایلیا، 1391، ص 9.

[4] . حجت‌الاسلام علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ 2، 1377، ج 1، ص 341.

[5] . ابراهیم فخرایی، پیشین، ص 35.

[6] . منظور از مستبدان افرادی چون ظل‌السلطان، محمدخان تنکابنی(سپهسالار)، امین الدوله و... می‌باشد.

[7] . ابراهیم فخرایی، پیشین، ص 23-22.

[8] . عباس نعیمی، جریان‌شناسیِ سیاسیِ جنبش جنگل، تهران، شرکت چاپخش، 1391، ص 66-65.

[9] . میراحمد مدنی، جنبش جنگل و میرزا کوچک‌خان، به کوشش سید محمدتقی میرابوالقاسمی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1377، ج 1، ص 93.

[10] . خسرو شاکری، میلاد زخم، ترجمه شهریار خواجیان، تهران، نشر اختر، 1386، ص 105.

[11] . مجموعه روزنامه‌های جنگل(نشریه نهضت جنگل)، به کوشش امیر نعمتی لیمائی، مشهد، امیدمهر، 1389، ص 189.

[12] . افشین پرتو، گیلان و خیزش جنگل تاریخ گیلان در درون احمدشاه قاجار، رشت، فرهنگ ایلیا، 1391، ص 62.

[13] . میراحمد مدنی، همان، ص 30.

[14] . احمد کتابی، سرزمین میرزا کوچک‌خان، تهران، معصومی، 1362، ص 127.

[15] . م.س ایوانف، تاریخ نوین ایران، ترجمه هوشنگ تیزابی و حسن قائم‌پناه، تهران، طوفان، 1356، ص 40.

[16] . وی به یکی از خانواده‌های بهائی ساری (خانواده دوستدار) تعلق داشت. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج 8، قسمت دوم ، ص 818.

[17] . شورای عالی فرهنگ ناموران معاصر ایران، فرهنگ ناموران معاصر ایران، تهران، سوره مهر، 1384.

[18] . عبدالله متولی، کمیته مجازات، تهران، بنیاد مستضعفان و جانبازان، 1378، ص 174.

[19] . عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، تهران، کتاب طوبی، 1371، ص 370.

[20] . ابراهیم فخرایی، همان، ص 346- 345.

[21] . غلامحسین میرزاصالح، جنبش میرزا کوچک‌خان بنابر گزارش‌های سفارت انگلیس، نشر تاریخ ایران، 1369، ص 126.

[22] . شورای عالی فرهنگ ناموران معاصر ایران، همان، ص 161.

[23] . عبدالله متولی، بررسی تطبیقی نهضت جنگل و خیابانی، تهران، حوزه هنری، 1373، ص 149.

[24] . م.س ایوانف، تاریخ نوین ایران، ص 40.

[25] . سید جعفر مهرداد، مدخلی بر بازشناسی نهضت جنگل، تهران، بنیاد اندیشه اسلامی، 1382، ص 49.

[26] . شاپور رواسانی، نهضت میرزا کوچک‌خان جنگلی و اولین جمهوری شورایی در ایران، ص 168.

[27] . احمد کتابی، سرزمین میرزا کوچک‌خان، تهران، معصومی، 1362، ص 129.

[28] . حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، 1369، ج 1، ص 83.

[29] . مویسی پرستیس، بلشویک‌ها و نهضت جنگل، ترجمه حمید احمدی، تهران، شیرازه، 1379.

[30] . تورج اتابکی، کارنامه و زمانه احسان‌الله خان، فصلنامه گفتگو، شماره 31، بهار 1380، ص 144.

[31] . همان، ص 161.

[32]  . همان، ص 162.

[33] . اسدالله فاضل مازندرانی، ظهورالحق، ج8، قسمت دوم، ، بی‌جا، مؤسسه مطبوعات امری، بی‌تا، ص 762-763.

[34] . فرهنگ ناموران معاصر ایران، ج 2، تهران، سوره مهر، 1384.

[35] . ابراهیم فخرایی، همان، ص 141-140.

[36] . خاندان ابتهاج از بهائیان گیلان بودند. ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، ص 140-141.

[37] . ابراهیم فخرایی، میرزا رضا افشار را نیز همانند احسان‌الله خان بهائی معرفی کند. همان.

[38] . همان، ص 17.

[39] . محمدعلی گیلک، تاریخ انقلاب جنگل به روایت شاهدان عینی، رشت، نشر گیلکان، 1371، ص 138.

[40] . خسرو شاکری، همان، ص 53.

[41] . ح.م.زاوش، نقش فراماسونری‌ها در رویدادهای تاریخی و اجتماعی، ج 2، تهران، نشر آینده، 1361، ص 42.

[42] . اسدالله فاضل مازندرانی، همان، بی تا، ص  776-777.

[43] . روزنامه­‌نگار جوانی که از آغاز دوره دوم مشروطه (دوم ذیقعده 1327 ه‍ ق) با های و هوی آزادیخواهی پرچم ناسیونالیسم خود را علم کرده و با شعارهای تند علیه اشرافیتِ حاکم، برای خود وجهه‌ای به دست آورد. همو مدتی بعد به عنوانِ یکی از عوامل سیاسی استعمار بریتانیا در صحنه سیاست ایران شناخته شد.

[44] . یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، تهران، جاویدان، 1362، ج 4، ص 152.

[45] . خسرو شاکری، همان، ص 545.

[46] . همان.

 مرکز بررسی اسناد تاریخی



 
https://www.cafetarikh.com/news/48809/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما