۰
plusresetminus
فریدون هویدا در خاطراتش می گوید :‌ " در سپیده دم صبح ،‌آذر 1323 ،‌موقعی که قطار به اندیمشک رسید ،‌متوجه حضور صدها مرد و زن و کودک پابرهنه در ایستگاه شدم که با لباسهای مندرسی از شدت سرما می لرزیدند و چشم به ما دوخته بودند .
سالهای اشغال ایران پس از جنگ جهانی دوم
فریدون هویدا در خاطراتش می گوید :‌ " در سپیده دم صبح ،‌آذر 1323 ،‌موقعی که قطار به اندیمشک رسید ،‌متوجه حضور صدها مرد و زن و کودک پابرهنه در ایستگاه شدم که با لباسهای مندرسی از شدت سرما می لرزیدند و چشم به ما دوخته بودند . در گوشه ای از  محوطه ی ایستگاه ،‌نمایندگان مرکز تدارکات ارتش آمریکا ،‌ صبحانه ی سربازان آمریکایی قطار را به صورت ساندویچ هایی که در کاغذ پیچیده بود ،‌همراه با میوه و فنجانی قهوه بین آنها تقسیم کردند

 



 

. که این سربازان همان جا ،‌فی المجلس صبحانه رو خوردند و قبل از سوار شدن به قطار ،‌باقی مانده ی آن را به داخل بشکه هایی که در کنار محوطه قرار داشت پرتاب کردند . در این موقع ،‌ناگهان سیل ایرانی های پابرهنه ای که در ایستگاه انتظار می کشیدند به سوی بشکه ها هجوم آوردند و با جست و جو در میان باقیمانده غذای آمریکایی ها ،‌هر کدام تکه نانی یا پرتقال و پوست موزی به دست می آورد و به سرعت در دهان می گذاشت و فرو می داد . در تهران به منزل پسرعموهایم وارد شدم و چون آنها هم جای کافی نداشتند ،‌شب ها ناچار ،‌چهار نفرمان با هم در یک اتاق کوچک می خوابیدیم . در سراسر تهران ،‌فقر و بدبختی و مرض بیداد می کرد . ... جلوی در ورودی باشگاه تفریحی سربازان متفقین هم اغلب تابلویی دیده میشد که رویش نوشته بود : ((ورود ایرانی و سگ قدغن است ))...

https://www.cafetarikh.com/news/22181/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما